مادر در این دوران باید علاوه بر بهداشت جسمانی به بهداشت روانی خود نیز توجه کند و از محیط آرام و پرنشاط برخوردار گردد، زیرا تنشهای روانی و تألمات روحی تأثیر بد بر جنین میگذارند. در این دوران وظیفه پدر حساس و خطیر است. او باید توجه داشته باشد که علاقه و عاطفه مادر نسبت به کودکی که در وجود خود میپروراند از عواطف همسرش نسبت به وی تأثیر میپذیرد. مادرانی که در ارتباط با همسران خود از جهات روحی و عاطفی ارضاء میشوند، بهتر میتوانند کودک خود را در لحظات اولیه زندگیاش از چشمه جوشان عواطف خود سیراب سازند و زمینه را برای پیدایش کودکان سالم و متعادل فراهم آورند. مشکلات خانوادگی و احیانا درگیریهایی که ممکن است میان زن و شوهر وجود داشته باشد، اثرات نابجا بر جسم و روان کودک دارد و کودک را در گامهای نخست پرورش دچار مشکل میکند.
در تعالیم دینی ما توصیه شده است که مادر در دوران بارداری مراقب شرایط روحی و معنوی حاکم بر خود باشد و از یاد خدا و تلاوت آیات قرآن و انس با کلام الهی غفلت نکند؛ زبرا تقویت حالات روحانی در مادر علاوه بر تأمین آرامش روحی در وی، به القاء این نور معنوی در جنین نیز میانجامد و زمینههای روحانی را در او تقویت میکند، توجه مادر به فرزند در دوران بارداری با چنان هیجانات حاد عاطفی همراه است که تأثیر حالات روحی او را بر جنین بسیار تشدید میکند.[1]
به نظر متخصصان بهترین سن یرای مادر شدن میان 22 و 29 سالگی است که رحم از رشد و نمو کامل برخوردار است و از لحاظ فیزیولوژیک بهترین زمان برای بچهدار شدن است. در مادران کمسال، غالباً هورمونها رشد و نضج کافی ندارند. از این رو احتمال تلف شدن بچههای شان بیشتر است. برای مردان بین 30 و 60سالگی بهترین دوران تولید بچه است.[2]
سن مادر از عوامل مؤثر بر رشد جنین است . سنین مناسب آبستنی حدود 20 تا 30 سالگی است و قبل و بعد از آن احتمال عوارضی مانند نشگان داون، هیروسفال، لبشکری، شکاف کام وبیماریهای قلبی را در نوزاد افزایش میدهد.[3]
نوع غذا از لحاظ ترکیب ویتامینی و کیفیت تغذیه مادر مخصوصاً در نزدیکیهای تولد در رشد و نمو جنین بسیار مؤثر است. مادرانی که در کم و کیف غذای خود دقت نمیکنند از ویتامینهای لازم برای رشد سالم جنین محروماند یا خود را محروم میکنند، به حفظ تعادل غذایی از لحاظ ویتامین توجه ندارند، یا به موقع و بقدر کافی غذا نمیخورند به احتمال زیاد فرزندان ناسالمی به دنیا خواهند آورد. چون جنین از خون مادر تغدیه میکند لذا غذای مادر باید از لحاظ ویتامینها و مواد پروتینی کامل و کافی باشد.[4] تحقیقات نشان میدهد سوء تغذیه شدید مادر علاوه بر این که ممکن است در رشد جسمی کودک تأثیرات منفی بگذارد، در رشد ذهنی او نیز اختلال ایجاد میکند(باتیا، کاتیار و آپاسول، 1979؛ کراویوتو و دلیکاردی، 1978؛ کتز و دیگران، 1975؛ مت کافی 1978).[5]
علاوه بر این که تغذیه مادر از نظر کم و کیف خوب باشد، باید حلال بوده و از غذاهای حرام و شبهناک پرهیز نماید. چون لقمه حرام در طفل اثر مى گذارد کسب الحرام یبین فى الذریة» امام صادق علیه السلام فرمود : در آمد حرام در اولاد اثر مى گذارد - یعنى پدر و مادر باید مراقب باشند، که غذاى حرام نخورند وگرنه نطفهاى که با غذاى حرام درست شده و یا جنینى که با غذاى حرام تغذیه شده باشد، در فرزند اثر نامطلوب باقى مىگذارد.[6]
حالات هیجانی مادر مانند ترس، خشم، اضطراب، نفرت و امثال آن با تأثیر بر اعصاب خودکار و آزاد شدن موادی چون استیل کولین و اپینفرین و ورود به جریان خون مادر، از جفت گذشته، به جنین میرسد و رشد او را مختل میکند. فشار روانی به انفعالات زیستی و ترشح هورمونها منجر میشود و ازین طریق ضربان قلب و فعالیت فیزیولوژیک جنین را تحت تأثیر قرار میدهد.[7]
حالات و روحیات مادر در روان طفل اثر مىگذارد. نواقصى که در ساختمان جنین در شکم مادر پدید مىآید، منحصر به ضایعات جسمانى نیست، بسیار اتفاق مىافتد که فرزند در رحم مادر دچار عوارض روانى و انحرافهاى معنوى مى شود که ظاهرا ناپیداست، ولى مادر زمینههاى آن را در فرزند آماده نموده و بچه با وضع اسرارآمیزى با همان زمینهها و شرائط شکل مىگیرد و پس از ولادت و گذشت زمان تدریجا آن اسرارنهفته را آشکار مىکند.[8]
شاید یکى از رموز دستورات دینى به اینکه همسرى انتخاب کنید، که اخلاق و دین داشتهباشد و از ازدواج با زن احمق بپرهیزید که فرزندش ضایع است، در همین نکته نهفته باشد،مادر فقط بدن و جسم طفل را پرورش نمىدهد، بلکه صفات اخلاقى بسیارى از مادر بهفرزند سرایت مىکند. مادر در دوران باردارى، مىبایست از آرامش و اعصاب خوب،برخوردار باشد، هیجانات فوق العاده ترسهاى زیاد، حتى بغض و کینه و حسدهاى شدید وامورى مانند اینها مىتواند در روح و روان و حتى جسم جنین اثر سوء بگذارد. از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله روایت شده است که فرمود: «انظر فى اىشیى ء تضع ولدک فان العرق دساس»ببینید و دقتکنید که نطفه خودتان را در چه محلى قرار مى دهید، که اخلاق سرایت مى کند.[9]
از جمله خصایص طبیعی مادران حامله، سرعت و شدت هیجان و احساسات است؛ بنابراین نامساعد بودن محیط زندگی بر این سرعت و شدت میافزاید و موجب ناراحتی روانی او می شود و این حالت روانی شدیداً و مستقیماً روی جنین اثر میگذارد و خطراتی را برای او بار میآورد و نیز امکان دارد فرزند او از همان دوران کودکی یک فرد هیجانی و عصبیمزاج باشد. به بیان دیگر، فشار روانی مداوم مادر به «اضطرابهای مادرزادی» منجر میشود که رشد پس از تولد کودک را تحت تأثیر قرار میدهد. عواملی که در دوران آبستنی باعث فشار روانی میشوند عبارتند از: - آبستنی ناخواسته یا برنامهریزی نشده./ طفل ناخواسته / نخستین بچه بودن/ خانواده بزرگ/ نداشتن پول و غذای کافی/ نبود مراقبت پیش از تولد/ فشارها و ناراحتیهای بدنی/ ترس از تولد بچه/ کار مادر در دوران آبستنی/ احتمال بدشکل بودن بچه/ کمتر از 18 سال بودن مادر یا بیش از 35 سال داشتن مادر.[10]
در یکی از مطالعات معلوم شد که حرکات بدنی جنینها هنگامی که مادرانشان تحت فشار عصبی بودند صدها بار بیشتر شد(زونتاک1944). اگر ناراحتی مادر برای چندین هفته ادامه مییافت حرکات جنین در تمام طول دوران بارداری به حد بسیار زیادی میرسید. فشار عاطفی مادر باردار در طول مدت، خواه ناشی از مشکلات زناشویی باشد، یا عقاید منفی در مورد بچهدار شدن و یا حوادث ناگوار زندگی، نتایج مداومی برای کودک به دنبال خواهد داشت. نوزادان مادران غمگین و ناشاد احتمال دارد پیش از موعد به دنیا بیایند و یا کم وزن، بیش از حد فعال، تحریکپذیر یا ناآرام باشند و مشکلاتی از قبیل بدغذایی، نیاز شدید به در آغوش گرفتن داشته باشند.[11]
[1] - ر.ک. سادات، همان ، ص24.
[2] - ر.ک. شعارینژاد، روانشناسی رشد، ص177.
[3] - سالاریفر و دیگران، بهداشت روانی، ص309، به نقل از مصباح، علی و دیگران، روانشناسی رشد، ص298 و 302.
[4] - ر.ک. شعارینژاد، همان، ص177.
[5] - پاول منری ماسن و دیگران، ترجمه مهشید یاسایی، رشد و شخصیت کودک، ص80.
[7] - سالاری فر و دیگران، بهداشت روانی، ص309.
[8] - نجفی یزدی، سید محمدد، اخلاق در خانواده و تربیت فرزند، به نقل از: کودک، ص106.
[9] - سید محمد نجفى یزدى، همان.
[10] - رک. شعرینژاد، همان، صص 179-180.
[11] - پاول منری ماسن و دیگران، ترجمه مهشید یاسایی، رشد و شخصیت کودک، ص89.
سطح اقتصادی خانواده حتی در رشد پیش از تولد کودک نیز مؤثر است. مادری که در دوره آبستنی، کاملاً از خود مواظبت میکند و زیر نظر پزشک قرار میگیرد، رشد نوزادش کاملتر و بهتر از کودکی خواهد بود که مادر، کوچکترین توجهی به بهداشت خود ندارد یا به بیماریهای گوناگون مبتلا میشود و یا مضطرب و ناراحت است. اوضاع اقتصادی خانواده ممکن است به طور غیر مستقیم در شخصیت کودکان تأثیر کند. ترس از گرسنگی و نداشتن پوشاک و پناهگاه، اثر عمیقی در رشد کودک دارد. کودکانی که از تمام وسایل زندگی برخوردارند نسبت به زندگی خوشبین بوده کمتر دچار اضطراب و دلهره میشوند. برعکس، کودکانی که حتی از وسایل اولیه زندگی بیبهرهاند و همواره به سبب گرسنگی، سرما، بیماری و... تهدید میشوند، زندگی را نسبت به خود یک امر تحمیلی دانسته به همه کس و همه چیز بدبین خواهند شد. کودکی که در خانواده فقیر پرورش مییابد همواره در عدم اطمینان خاطر و احساس حقارت رشد میکند. خلاصه، یکی از عوامل بسیار مؤثر در شخصیت کودک، چگونگی وضع اقتصادی خانواده است.[1]
تحقیقات تجربی، ارتباط نزدیک وضعیت اقتصادی فرد و بهداشت روانی وی را تأیید میکند. قرار گرفتن در شرایط بد اقتصادی، افراد را مستعد بروز مشکلات بهداشت روانی میکند، بعلاوه شرایط اقتصادی، رها شدن از بیماری روانی و بازیابی سلامت را بسیار دشوار میکند[2]
فقر فرصت تحصیل و مطالعه و کار و رشد استعدادها را از خانوادههای بیبضاعت میگیرد و موجب اختلاف در سطح درآمد و فرهنگ میشود و از علل پریشانی خانوادهها و یزهکاری در فرزندان است. فقدان مسکن، زندگی در زاغهها یا اطاقهای مخروبه و کثیف، سوء تغذیه و بهداشت ناکافی نیز که با فقر ارتباط دارند از عوامل مهم بزهکاری به شمار میآیند.[3]
خانوادههای که بیشتر فرزندان شان به عنوان ناسازگار شناخته شدهاند، خانوادههایی هستند که فقر مالی در آن حاکم است و یا متعلق به مناطق محروم هستند. فرزند به خاطر وضع اقتصادی نامناسب خانواده در همه چیز احساس کمبود میکند و این ضعف سبب میشود وی در جامعه احساس حقارت کند. چنین شرایطی باعث می شود که کودک و نوجوان گاه علیرغم میل خود دست به واکنش بزنند.[4].
تعلق به کشور یا خانواده فقیر را میتوان گفت که واقعاً بدشانسی است! کودکی که در افغانستان، بنگلادش یا در کشورهای افریقایی به دنیا میآید، واقعاً بدشانستر از کودکی است که در کشورهای اروپایی متولد میشود. محل قرار گرفتن فرد در سلسله مراتب اقتصادی، بر کل زندگی او و خانوادهاش آثار بسیار گسترده دارد. حتی کوچکترین فعالیتهای زندگی روزانه، بر اثر تغییر در وضع اجتماعی- اقتصادی بهم میریزد. تحصیل، رفاقت، شرکت در مسابقات ورزشی، رفت و آمدهای خانوادگی، گردشها و مسافرتها، رسیدگی به خانوداه، روابط زن و شوهر، روابط والدین با فرزندان و بسیاری فعالیتهای دیگر به رویدادهای اقتصادی وابستهاند. اختلال در تک تک این فعالیتها میتواند سلامت جسمی و روانی انسانها را به خطر اندازد.[5]
برای کاهش آثار روانی فقر، بر روی فرزندان، علاوه بر کار و تلاش، به مسأله تنظیم خانواده باید توجه و دقت لازم نمود، زیرا فرزندان علاوه بر نیاز به آب و نان که از قدیم الایام به عنوان رزق مقسوم الهی مطرح بود و این که هرکه دندان دهد نان دهد!، به امنیت روانی، رفاه و خوشی، تحصیل علم و دانش نیز نیاز دارند که معمولا خانوادههای فقیر را با مشکل مواجه میسازد، و راه حل آن اعتدال در تعداد فرزندان خواهد بود.
بحث کنترل جمعیت، از موضوعات چالشبرانگیزی است که در برخی کشورهای فقیر همانند افغانستان و برخی کشورهای افریقایی، اجرای آن در موارد خاص، ضرورت دارد. اما در کشورهای در حال توسعه مثل ایران که جمعیت جوان رو به کاهش است، و نیز با تغییر بافت جمعیتی مواجه میباشد، کنترل جمعیت پیامدهای ناگوار و جبران ناپذیری را در آینده نه چندان دور به دنبال خواهد داشت. لذا این مبحث با توجه به مشکلات اقتصادی شدید و فقر و بیکاری کمرشکن در کشوری که نویسنده به آن تعلق دارد، مطرح میگردد. در افغانستان مردم ما زندگی سختی دارند، مشکلات اقتصادی، بیکاری، اقلیم سرد و خشک، جنگ و ناامنی، نبود بهداشت، و دخالتهای کشورهای دیگر مثل آمریکا و عربستان، از عوامل بیچارگی مردم ماست که برای یافتن لقمه نانی به صورت قاچاق به کشورهای همسایه چون ایران و پاکستان در رفت و آمد هستند یا در دریای استرالیا غرق میشوند و یا سالیان متمادی در کمپهای ترکیه و یونان در انتظار رفتن به اروپا به سر میبرند!!!. هرچند سرزمین افغانستان که اگر وضعیت نورمال داشت، جوابگوی جمعیت بیشتر از این نیز بود اما به نظر میرسد، تا وقتی این وضعیت وجود دارد، یکی از راهحلها برای سلامت روان کودکان و نوجوانان این خواهد بود که از کمیت کاسته و به کیفیت پرداخته شود و بدون شک پیامبر(ص) به کثرت جمعیت آدمکش، انتحاری که امان مردم را بریده و روزگارشان را تباه ساخته، و یا کسانی که از تأمین مایحتاج اولیه زندگی عاجزند و از بی کفنی زنده مانده اند، روز قیامت مباهات نخواهد کرد!!!
بیتردید روزى دهنده فرزند خدا بوده و روزى و تمام حالات و نیروهاى انسان همه و همه در دست خداست، اما فکر و اندیشه و عقل و تدبیر هم یکى از ابزار الهى است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است . آرى درست است که روزى دهنده خداست، اما در عین حال طلب روزى کردن و به دنبال کار و کسب رفتن که امام صادق علیه السلام فرمود برخى از روزیها پوست را بر استخوان مى خشکاند،.[6] یعنى با جان کندن و به سختى بدست مىآید. مگر نه این است که امروزه، بمقتضاى حدیث امام صادق علیه السلام که فرمود: زمانى بر مردم مىآید که چیزى بهتر (یا کمیاب تر) از دوست مناسب و پول حلال نیست.[7] و اینکه در آخر الزمان پول حلال کم است و درآوردن مخارج زندگى از راه حلال بسیار مشکل شده است؟! آیا اینهمه بى انصافى ودزدى و رشوه و فحشاء و مردم آزارى که از بعضى مشاهده مىشود.
این همه گرگ صفتى ودرنده خوئى که اعصابها را ضعیف کرده و مردم را به یکدیگر بدبین و تندخو کرده استجز براى بدست آوردن روزى است ؟! امام صادق علیه السلام فرمود: با شمشیر جنگیدن آسانتر است تا یافتن روزى حلال.[8]
اعتدال و میانهروی از اصول مسلم و خدشهناپذیر دین است و در هر امری باید رعایت شود، بر مبنای این اصل، رشد افسارگسیخته و بیرویة جمعیت و رشد منفی آن هردو مضراند، رشد جمعیت باید بتواند، نیروی انسانی مورد نیاز جامعه را تأمین کند و نسل انسان را از خطر انقراض و نابودی برهاند، در این راستا کیفیت جمعیت جایگاه خاص دارد، از این رو است که در بسیاری از رهنمودهای مثبت جمعیتی کمیت با ویژگی خاص همراه است و بر تربیت و صلاح فرزند تأکید شده است.[9]
جامعهی اسلامی جمعیتی میطلبد که زیبندهی آن باشد، یعنی انسانهای خداپرست، فرزانه، خردمند، اندیشمند و آگاه، عدالت محور، متعهد و منظم، متخصص و ماهر در کارهای زندگی و خود اتکاء . روشن است که با رشد بیرویه و غیر مسئولانهی جمعیت، پرورش انسانهای رشدیافته، فرهیخته و قانونگرا غیر عملی است. تکثیر نسل مانند هر پدیدة دیگر در زندگی، نیازمند شناخت زمانه و آگاهی نسبت به مشکلات و مسایل زمان است و آمادگیها میطلبد. حضرت علی(ع) میفرماید: « قلة العیال احد الیسارین»[10] یعنی کمی افراد تحت تکفل یکی از دو آسانی(راحتی و رفاه اقتصادی) است [یکی داشتن مال و دیگری قلت عیال]. و امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «هلک صاحب العیال»[11] یعنی در هلاکت افتد آن که عیالمند است. باید کیفیت را مقدم بر کمیت داشت. معلوم است که یک خانواده در صورتی میتواند فرد مؤثر در جامعه تحویل دهد و نیز جامعه وقتی میتواند پذیرای فرد و جایگاه واقعی آن باشد که سرمایهگذاری لازم روی فرد انجام گرفته باشد، تحویل یک فرد ساخته شده و مفید به جامعه مستلزم هزینههای است که با تعداد زیاد فرزندان سازش ندارد. در این شرایط عقل حکم میکند که فرزند کمتر، با رفاه بیشتر و کیفیت بالاتر، بر انبوهی از فرزندان سرگردان و مبتلا به انواع کمبودهای جسمانی و روانی ترجیح دارد.[12]
با افزایش تعداد اعضای خانواده، فرصت ارتباط والدین با کودک به میزان زیادی تقلیل مییابد و نگرش والدین در مورد پرورش کودک و شرایطی که کودک در آن پرورش مییابد، تغییر میکند. از سوی والدین انضباط شدیدتر و قدرت طلبانهتری اعمال میشود و چون گذشته، چندان فرصتی برای برای توضیح و استدلال قانع کننده وجود ندارد. از طرفی مادران کنترل شدیدی را بویژه در مورد دختران بکار میبندند، و در نتیجه توجه و صمیمیت نسبت به کودکان کاهش مییابد. مشکلات اقتصادی ناشی از زیادی جمعیت برای برخی از خانوادهها باعث می شود که فشار روانی در درون خانواده بروز کند و آثار سویی بر فرزندان بگذارد.[13] والدین قبل از اینکه صاحب فرزند شوند باید جهات و جنبههای گوناگون آن را بسنجند و پس از مطالعه و سنجش، تصمیم به داشتن فرزند بگیرند نه این که بدون تصمیم قبلی، فرزند به صورت ناخواسته وارد زنگی آنها بشود. در این تصمیمگیری باید دید آیا امکانات و شرایط خانواده از جمله وقت و نیرویی که باید صرف تربیت فرزند بشود برای والدین مهیا است یا نه. علاوه بر آن، باید امکانات اجتماعی را نیز در تعداد فرزند مورد توجه قرار داد.[14]
[1] - شعارینژاد،روانشناسی رشد، ص155.
[2] - سالاریفر و همکاران، همان، ص398.
[3] - ر.ک. بیابانگرد، اسماعیل، روانشناسی نوجوانان، ص280.
[4] - ر.ک. اکبری، ابوالقاسم، عوامل ناسازگاری کودک و نوجوان، ص54.
[5] - ر.ک. گنجی، بهداشت روانی، ص96.
[6] - ر.ک. نجفی یزی، محمد، اخلاق در خانه و تربیت فقرزند، نرم افزار عروج. به نقل از: وسائل ج 12 ص 43.
[7] - نجفی یزدی، همان، به نقل از: بحار ج 75 ص 251.
[8] - ر.ک. نجفی یزی، محمد، اخلاق در خانه و تربیت فقرزند، نرم افزار عروج.
[9] - اکبری، محمد نعیم، مکانیسم پیشگیری و رفع فقر بر اساس کتاب و سنت، پایان نامه کارشناسی ارشد، ص 90.
[10]?- اکبری، همان، به نقل از: الفقیه، 4/ 416. بحار، 10/ 98/ 7 و 74/ 121/ 6 و 101/ 73. تحف، 110 و 114 و 331 و 403. خصایص الایمه، 104. الخصال، 2/ 251. شرح نهج البلاغه، 18/ 339. العدد القویه، 150. قرب الاسناد، 55. کشف الغمه، 2/ 184 و 207. مستطرفات، 550. نهج البلاغه، 495.
[11]?- اکبری، همان، به نقل از: قرب الاسناد، 55. کشف الغمه، 2/ 184 و 207. مستطرفات، 550. نهج البلاغه، 495.
[12] ر.ک. اکبری، همان، ص 57.
[13] -ر.ک. ناصر بیری و دیگران، روانشناسی رشد، ص869.
[14] - ر.ک. سادات، محمد علی، همان، ص22.
حضرت على علیه السلام در مورد تأثیر شیر مادر در حالات روحى کودک فرمود: در انتخاب دایه براى فرزندان کوشش و دقت کنید همچنان که در انتخاب همسر دقت مى کنید زیرا شیر مادر طبیعت کودک را تغییر مى دهد .[1]
مرحوم شهید آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه نورى را در زمان مشروطه به دار زدند. این مجتهد عادل انقلابى، علیه مشروطه غیرمشروعه آن زمان قد علم کرد. با این که اول مشروطه خواه بود, اماچون مـشـروطـه در جـهت اسلام نبود، با آن مخالفت کرد. عاقبت او راگرفتند و زندانى کردند. شیخ پـسرى داشت، این پسر، بیش از بقیه اصرار داشت که پدرش را اعدام کنند. یکى از بزرگان گفته بـود، مـن بـه زندان رفتم و علت را از شیخ فضل اللّه نورى سؤال کردم . ایشان فرمود: خود من هم انتظارش را داشتم که پسرم چنین از کار درآید. چـون شـیخ شهید, اثر تعجب را در چهره آن مرد دید، اضافه کرد: این بچه در نجف متولد شد. در آن هـنگام مادرش بیمار بود, لذا شیرنداشت، مجبور شدیم یک دایه شیرده براى او بگیریم . پس از مـدتى که آن زن به پسرم شیر مى داد، ناگهان متوجه شدیم که وى زن آلوده اى است، علاوه بر آن از دشمنان امیرالمومنین (ع ) نیز بود.... کـار ایـن پـسـر به جایى رسید که در هنگام اعدام پدرش کف زد. آن پسر فاسد، پسرى دیگر تحویل جامعه داد به نام کیانورى که رئیس حزب توده شد.[2]
اسلام ازدواج با عدهی از اقارب را ممنوع دانسته و در برخی موارد به منظور ارشاد مردم برای ساختن و پروردن نسل سالم، راهنمایی کافی کرده است و ازدواج با فامیلهایی نزدیکی را که حرمت شرعی هم ندارد صحیح نمیداند و پیامبر فرموده است: «لاتنکحوا القرابه القریبه فان الولد یخلق ضاویاً» با خویشاوندان نزدیک ازواج نکنید زیرا فرزندی (که از آن به ثمر میرسد) نحیف و ضعیف خواهد بود.[3]
از نظر علمی اینطور است که اگر سلامتی طرفین تا چند پشت معلوم و صفات خانوادگی آنان شایسته میبود، ازدواج با خویشاوندان موجب تقویت صفات خوب خانوادگی میشد ولی چون دانستن سلامتی اجداد غیرممکن است باید ازدواج میان خویشاوندان نزدیک ممنوع گردد؛ زیرا بعضی از بیماریهای مخفی در افراد وجود دارد که در شرایط خاصی ظاهر میشود. بهر حال زیانهای ازدواج نزدیک و خانوادگی ، امروز کاملاً آشکارشده و شکی برای آن باقی نمانده است و پیامبر اسلام ص از پیش این حقیقت را برای مردم گوشزد کرده است. بهرحال باید دانست که ازدواجهای نزدیک نتایج شوم و پشیمان کنندهی دارد.[4]
یکى از مشکلات که در مورد ازدواجهاى فامیلى وجود دارد، امکان وجود ژنهاى مغلوب است که اگر در هر یک از زوجین باشد، فرزندانشان ممکن است بیمارى اصلى و شدید را بروز دهند. در این جا همکارى دقیق پزشک و زوجین بسیار لازم است. اگر در این فامیل، شکّى بر بیماریهاى ژنتیک مغلوب باشد، نباید ازدواج صورت گیرد. اما در صورتى که هیچ گونه شکّى بر بیماریهاى ژنتیکى و فامیلى نباشد، ازدواج فامیلى بلامانع است. در صورتى که برحسب پیشینهاى که گرفته میشود سرنخهایى به دست آمد، بر حسب آن سرنخها، پزشک بایستى آزمایشهایى در این باره انجام دهد و در این مورد، نباید آزمایشهاى بیمورد، که فقط اتلاف وقت و ضرر اقتصادى به دنبال دارد، انجام شود.[5]
در تعالیم اسلام تأکید بسیار بر انتخاب همسر دیده میشود، که بخشی ازین تأکیدات به منظور فراهم آوردن زمینه مناسب برای پرورش فرزندان سالم از ابعاد روانی، اخلاقی و دینی است. برای نمونه ازدواج با فرد دارای بهره هوشی پایین[6] یا دچار روان گسستگی نهی شده و دلیل آن تأثیر چنین افراد در نسل آینده بیان شده است. در صورت ازدواج با این افراد، نیز توصیه شده است که بدنبال تولید نسلی از آنها نباشید؛ زیرا که فرزندان سالمی نخواهند داشت. [7] ایاکم و تزویج الحمقاء فان صحبتها بلاءٌ و ولدها ضیاع» از ازدواج با زنهای احمق و کم هوش اجتناب کنید، زیرا مصاحبت با آنها ناگوار و فرزندی که از او متولد میشود تباه و بیارزش است.[8]
علاوه برچنین مواردی که پیشگیری از تولید فرزندان ناسالم را مورد توجه قرار داده، متون اسلامی به ارتقای تواناییهای نسل آینده توجه خاص دارد. بخشی از کلمات اولیای دین تأثیر وراثت را با کلمات «عرق» خاطرنشان کرده است. عرق به معنای اصل و بن هر چیز، از جمله اصل مردم است[9] «فان العرق دساسٌ» عرق در فرزند تأثیر بسیار دارد «فانه ولدک و لمیأتک الا من عرق منک او عرق منها» و خصوصیات فرزند جز از عرق پدر یا عرق مادر نیست.[10]
اگر والدین از نظر روانی مسأله داشته باشند به احتمال زیاد کودکان مسألهدار تحویل اجتماع خواهند داد. طبق آمار، 66% کودکان مسألهدار آمریکایی به مادرانی تعلق دارند که از اختلال های روانی رنج می برند، 47% کودکان مسأله دار در خانوادههایی هستند که تنها پدر اختلال عاطفی دارد. اما وقتی پدر و مادر هردو اختلال دارند، در 72 درصد موارد کودکان آنها نیز اختلال پیدا میکنند. این درصد دو برابر درصد کودکان مسألهدار در خانوادههای عادی است. مادرانی که از افسردگی رنج میبرند، در مقایسه با مادران دیگر، با فرزندان خود کمتر روابط عاطفی برقرار میسازند، کمتر بردباری نشان میدهند و حتی کودکان را تنبیه میکنند. کودکان خردسالی که مادران شاد دارند، روابط عاطفی محکمتری نشان میدهند و با بهداشت روانی بهتری جلوه میکنند[11]
در این مورد، سوال اساسی این است که رشد فرد اساساً ناشی از طبیعت یا نیروهای زیستی است یا از چگونگی تربیت و نیروهای محیطی ناشی میشود؟ شافر (1996، ص43) برای توضیح، دو نقل قول معروف و متضاد را از ویگام و واتسون ارائه می کند:
این توارث است که عامل اصلی رشد انسان است نه محیط. تقریباً تمام بدبختیها و شادمانیهای مردم دنیا ناشی از از طبیعت مردمان است. تفاوت های مردم با یکدیگر به دلیل تفاوت سلول های جنسی است که نطفه آنان را به وجود آورده است (ویگام، 1923، ص42)
یک دوجین طفل شیرخواره سالم و کاملاً عادی را به من بدهید و من تضمین میکنم که در محیط مساعدی که خود من ایجاد خواهم کرد هریک از آنها را که شما به صورت تصادفی انتخاب کنید، می توانم با هر تخصصی که مورد نظر باشد – برای مثال پزشک، حقوقدان، هنرپیشه، بازرگان، مدیر- تربیت کنم. حتی اگر بخواهید می توانم از آنها گدا یا دزد بسازم صرف نظر از این که استعداد، علاقه، تمایلات، قابلیتها و مشاغل و نژاد، والدین و اجداد آنها چیست. چیزی به نام توارث ظرفیت و استعداد، خلق و خو و ساخت ذهنی و خصوصیات رفتاری وجود ندارد (واتسون، 1925، ص82)
امروزه بدون کمترین تردیدی، میتوانی این هر دو دیدگاه افراطی در طبیعت و تربیت را نادرست بدانیم. واقعیت این است که رشد آدمی از ترکیب پیچیده و تأثیر و تأثر متقابل طبیعت و تربیت جهت مییابد.[12]
[1] - وسائل الشیعه ، ج 21، ص 468 .
[2] - صد حکایت تربیتی، نرم افزار عروج. و پاکنیا، عبد الکریم، حقوق متقابل والدین و فرزندان، بانک نرم افزاری عروج.
[3] - ر.ک. حجتی،سید محمدباقر، همان به نقل از محجه البیضا، ص53.
[4] - ر.ک. حجتی، سید محمد باقر، همان، صص 93 تا 95.
[5] - ر. ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان، بانک نرمافزاری عروج.
[6] - روایات مربوط به ازدواج با افراد احمق (حر عاملی، وسایل الشیعه، ج14، ص56.)
[7] - سالاری فر و همکاران، همان به نقل از: طبرسی، مکارم الاخلاق، ص354.
[8] - حجتی، سید محمد باقر، اسلام و تعلیم و تربیت، ص89 به نقل از: تفصیل وسایل الشیعه، ج3، ص6.
[9] - سالاریفرد و همکاران، همان، به نقل از: لغتنامه دهخدا، واژه عرق؛ مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص196.
[10] - ر.ک. سالاریفر و همکاران، بهداشت روانی، ص305.
[11] - ر. ک. گنجی، حمزه، بهداشت روانی، ص129.
[12]- لطفآبادی، روانشناسی رشد، ج2، 21 و22.
مؤلفان بهداشت روانی، دوران پیش از تولد را از دو جنبه ژنتیک یا ارث و محیطی مورد توجه قرار دادهاند. محیط رحم و خصوصیات ژنتیک پدر و مادر نقش اساسی در مشکلات روانی و جسمانی کودک دارند. امروزه روشن شده است که بسیاری از اختلالات و مشکلات روانی، به چگونگی ساختار ژنتیک والدین بسستگی دارد. پیشرفتهای علمی موجب شده اطلاعات مهمی در مورد وضعیت ژنتیک والدین و احتمال انتقال اختلالات به کودک در اختیار ما قرار گیرد.[1]
در سال 1865 م. یک کشیش اتریشى به نام «مندل» سعى کرد بداند چرا فرزندان به والدین شباهت دارند.
او بررسیهاى خود را با گیاهان انجام داد و مشاهده کرد که بسیارى صفات، ارثى هستند; اما ممکن است در نسلهاى اوّل ظاهر نشوند، در حالى که در نسلهاى بعدى ظاهر میشوند; به عبارت دیگر، عامل توارث و عامل انتقال صفات را ژن دانست. اعتقاد بر این است که هر یک از صفات را یک یا چند ژن تعیین میکنند.[2]
گاهى ژن معیوب است و بنابراین با بیمارى ژنتیکى رو به رو هستیم که شاید حدود 5% از نوزادانى که به دنیا میآیند، دچار بیمارى ژنتیکى هستند. یکى از علتهاى مهم مرگ و میرهاى هنگام تولد، علل ژنتیکى است. بیماریهاى ژنتیک بیماریهاییاند که یا به طور کامل یا به درجاتى، تحت تأثیر عوامل ژنتیک هستند. بیماریهاى ژنتیک به سه دسته بزرگ تقسیم میشوند: اوّل بیماریهاى تکژنى که خود سه دستهاند: 1ـ بیماریهاى ژنى غالب;2 ـ بیماریهاى ژنى مغلوب;3 ـ بیماریهاى وابسته به کروموزوم جنسى. اگر بیمارى غالب ژنى، در یک نفر وجود داشته باشد، با هر کس ازدواج کند، نصف فرزندان آنان دچار همان بیمارى ژنى خواهند شد. مثال آن، اسفروستیوز (= نوعى بیمارى خونى که با کمخونى مداوم از ابتداى تولد یا پس از آن ظاهر میشود) و یا سندرم مارفان (= بیمارى با تظاهراتى در دست و قلب)، نوروفیبروماتوز، و بالا بودن نوعى چربى خون ارثى است. اما اگر بیمارى مغلوب ژنى در یک نفر باشد، حتماً او باید با مثل خود ازدواج کند (یعنى زوج دیگر همان بیمارى ژنتیکى را عیناً مثل او داشته باشد)، تا فرزندانشان (البته یک چهارم در هر زایمان) بیمارى کامل را نشان دهند. در این صورت، پدر و مادر به ظاهر سالمند و بیمارى را نشان نمیدهند، در حالى که بعضى فرزندان بیمارى را نشان داده، از آن رنج میبرند. مثال آن، بیمارى تالاسمى است که پدر و مادر باید هر دو نوع خفیف و بدون علامت را داشته باشند تا فرزند، مبتلا به تالاسمى نوع شدید باشد. چنین کسى همواره به تزریق خون نیاز دارد. همچنین، سایر بیماریهاى مغلوب، مثل کمخونى فانکونى و فنیلکتونوریا و گوشه و گالاکتوزمى جزو این دسته اند. در بیماریهاى وابسته به کروموزوم جنسى، مادر سالم، اما منتقل کننده بیمارى است و فرزند پسر او ممکن است مبتلا به بیمارى شود. مثال این دسته از بیماریها، بیمارى وابسته به جنس هموفیلى و کمبود گلوکز 6 فسفات (فاویسم) است. دسته دوم، بیماریهاى چند ژنى است. این بیماریها تحت تأثیر چند ژن و حتى عوامل محیطیاند; مانند بعضى معلولیتهاى ذهنى یا لب شکرى. دسته سوم، بیماریهاى کروموزومى است. در این بیماریها، علت در ژن نیست، بلکه بیمارى مربوط به اِشکال در تعداد کروموزوم یا ساختمان کروموزوم است. این بیماریها را «بیماریهاى ژنتیک» نمینامند و بدان «بیماریهاى کروموزومى» نیز گفتهاند. در بیماریهاى کروموزومى به وجود آن در هر دو نفر از والدین، نیاز نیست و از یکى از والدین منتقل میشود. نمونه بیماریهاى کروموزومى، منگولیسم است که نوعى عقبماندگى ذهنى است.[3]
مشاوره ژنتیک میتواند در پیشگیری از برخی مشکلات سودمند باشد، آزمایشهای ژنتیک و خونی مشخص میکند که والدین ناقل ژن معیوب هستند یا نه. مشاوره میتواند در مورد تصمیمگیری افراد در مورد بچهدار شدن کمک کند. در صورتی که احتمال تولد کوک نابهنجار زیاد باشد، میتوان در مورد فرزند خواندگی یا امکان استفاده از راههای بارداری خارج از بدن تصمیمگیری کرد. علم ژنتیک میتواند در مورد جنین نیز شیوههایی برای پیشگیری از اختلالات عصبی یا ترمیم آنها ارایه دهد.[4]
به هر حال، مشاوره و بررسى ژنتیک به قسمتهاى مختلف تقسیم میشود: 1 ـ ازدواج فامیلى;2 ـ ازدواج زوجین غیر فامیل;3 ـ اقدامات پیش از آبستنى;4 ـ بررسیهاى زمان آبستنى;5 ـ بررسیهاى موقع تولد. نکته بسیار مهم این است که مهمترین امر در مشاوره ژنتیک، دانستن پیشینه دقیق خانواده، توسط پزشک مجرب و وارد در امور ژنتیک است. پس مشاوره شامل پیشینه فامیلى و مشاوره با چند نفر از اعضاى فامیل و همکارى دقیق زوجین است.[5]
[1] - ر.ک. بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی، ص304.
[2] -رک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان، بانک نرمافزاری عروج.
[3] - ر. ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان.
[4] - ر.ک. سالاری فر و همکاران، همان، ص304.
[5] - رک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان
در این دوره سهم عوامل ارثی و مادرزادی در ایجاد اختلالات روانی بیش از سایر عوامل است. علاوه بر عوامل فوق عوامل محیط، شرایط اقتصادی خانواده، نگرانی ها و اضطرابهای دوران حاملگی، ضربههای قبل از تولد و ضربههای زایمانی وسایر عوامل جسمانی و روانی مادر همگی ممکن است در تعیین سرنوشت کودک مؤثر واقع شده و صدمات جبران ناپذیری به وجود آورد. از نظر بهداشت روانی پیشگیری ازین عوامل به شرح زیر میباشد:
ممانعت از ازدواج خویشاوندان نزدیک و ازدواجهای زودرس، تشخیص و تعیین عوامل ارثی بیماریزا و جلوگیری از ازدواج افرادی که نسل معیوب به وجود میآورند، مراقبت از سلامت مادر در دوران حاملگی و جلوگیری از نگرانیها و اضطرابها و فشارهای روانی او، ایجاد امکانات برای تغذیه کافی و جلوگیری از کمبود مواد پروتئنی، ویتامینها، ابتلا به بیماریها و عفونتها، همکاری با متخصصین بیماریهای زنان و زایمان در مورد اجرای موازین بهداشتی دوران حاملگی و بالاخره تنظیم طرحهای لازم به منظور دادن آموزش کافی به مردم و آشنا ساختن آنان به زیانهای جبران ناپذیری که ممکن است در نتیجه کوچکترین اهمال در این دوره به وجود آید. جلوگیری از حوادث زایمان و صدمات مغزی که هنگام تولد ممکن است پیش آید از نظر بهداشت روانی بسیار مورد توجه بوده و باید مراقبت کامل از نظر حفظ کودک در مقابل ضربه، کمبود اکسیژن، خفگی و غیره به عمل آید.[1]
از مهمترین انتخابهای دوره جوانی، انتخاب همسر است، در مکتب اسلام به ازدواج و انتخاب همسر، بسیار اهمیت داده شده است. ازدواج و تشکیل خانواده از نظر بهداشت روانی اهمیت فراوان دارد. ازدواجی موفق و پایدار است که زن و مرد هر دو موقعیت خود را درک کنند و درصدد تطبیق شرایط خود با نیازهای خانواده و مخصوصاً کودکان برآیند. یکی از علل عمده اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان، گسسته شدن روابط خانوادگی یا اختلافات شدید بین اعضای خانواده است. شکی نیست که در ازدواج، سازش دائمی و صبر و گذشت فراوان لازم است. مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از: 1- رشد عاطفی و فکری 2- تشابه مذهبی 3- تشابه علایق ، انتظارات و طرز تفکر 4- تشابه تحصیلی و طبقاتی.[2]
در مورد انتخاب همسر، به منظورایجاد نسل سالم و صالح، احادیث و روایات فراوانی وجود دارد که بسیاری از آنها حاکی از اهمیت قانون وراثت و تاثیر عامل محیط باشد. پیامبر اسلام برای تولید نسل بهتر، دقیقترین نکات را در امر انتخاب همسر گوشزد فرموده است، که به طور مختصر به برخی از آنها که به بحث ما ارتباط دارد، اشاره میشود:
اولاً باید همسر انسان، متدین باشد، زیرا دین میتواند انسان را از هرگونه انحرافهای روحی و اجتماعی مصون دارد؛ ومسلماً زن و مرد با ایمان مطابق موازین و برنامه های دینی فرزند خودرا تربیت کرده و احساس مسؤولیت نسبت به این امر می نمایند، پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: لایَنکَحُ المَرءهُ لِجَمالِها فَلَعَلَّ جَمالها یُریدها و لالمالِها فلعلَّ مالَها یطغیُها، وانکحُ المَرءهِ لِدینِها»[3] ؛با زن نباید صرفاً به خاطر زیبایی او ازدواج کرد ، ممکن است همین زیبایی او را به پستی و ابتذال سوق دهد ، ونه صرفاً برای مال و ثروتش چون ممکن است مال هم او را طاغی و سرکش سازد. با زن، صرفاً به خاطر دین او ازدواج کن.
حسن خلق مبدأ اساسی پرورش نسل سالم است، و این اصل چه در دوران جنینی وشیرخوارگی، وچه در دوران تربیت کودک در خانواده ،اثرمستقیم ویا غیر مستقیم دارد . [4]
همسر انسان باید از خانواده اصیل و تربیت شده ونجیب باشد. زیرا او بهتر میتواند کودکان را تربیت کند. اگر زن، خود ، فاقد تربیت باشد نمی تواند فرزندخوب پرورش نماید. رسول اکرم (صلی الله لیه وآله و سلم)می فرماید: «اِیّاکُم وَ خَضراءِ الَدَمن قیلَ و ماخضراءُ الدَمَن ؟ قالَ المَرأه الحسناء فِی المَبنت السُوء»[5] از سبزه ها (وزن های زیبا) که در میان کثافات وپلیدیها میرویند بپرهیزید . پرسیدند : سبزههای مذکور چیست؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زن زیبایی است که در محیط پست وآلوده پرورش یافته باشد.
پیامبر(ص) فرمود: انکحوا الاکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنطفکم[6] به هم شأن خود زن بدهید و از همشأن خود زن بگیرید و برای نطفههای خود (جایگاهی مناسب) انتخاب کنید.
شخصی از امام حسن(ع) در باره ازدواج خترش پرسید. امام فرمود:«زوجها من رجل تقی، فانه ان احبها اکرمها و ان ابغضها لمیظلمها او را به ازدواج متقی درآور؛ زیرا اگر او را دوست بدارد او را احترام خواهد کرد و اگر او را دوست ندارد، به او ستم نخواهد کرد.[7]
روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که تفاوت میان سطح تحصیلی و طبقاتی یکی از عوامل بسیار مهم اختلافات خانوداگی است. این امر مسلم است که دختر زیبای کارگر کارخانه اگر به ازدواج شخص سرشناس و متمولی درآید دچار مشکلات فراوانی خواهد شد و همین امکان خوشبختی و سعادت او را کم خواهد کرد. بهتر است از ازدواجی که در آن اختلاف تحصیلی خیلی زیاد است برحذر باشیم، زیرا هرچه زن و شوهر از جهات مختلف به هم شباهت بیشتری داشته باشند امکان خوشبختی و سعادتمندی ایشان افزایش خواهد یافت.[8]
[1] - میلانبفر، بهداشت روانی، ص93.
[2] - عباسی اول، کریم، مقالهی در باب بهداشت روان، http://www.brentineslamabad.blogfa.com/post/ 61
[3] - . محجه البیضا ، ج 2 ، ص 47 .
[4] - ر.ک. حجتی،سید محمدباقر ، اسلام و تعلیم و تربیت، صص 93-91.
[5] - .... محجه البیضاء ،ج 2 ، ص 52.
[6] - حر عاملی، وسایل الشیعه، ج14،ص29 ش3.
[7] - حسینیزاده، علی، سیره تربیتی پیامبر و اهلبیت، ص52.
[8] - شاملو، سعید، بهداشت روانی، ص64.