حضرت على علیه السلام در مورد تأثیر شیر مادر در حالات روحى کودک فرمود: در انتخاب دایه براى فرزندان کوشش و دقت کنید همچنان که در انتخاب همسر دقت مى کنید زیرا شیر مادر طبیعت کودک را تغییر مى دهد .[1]
مرحوم شهید آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه نورى را در زمان مشروطه به دار زدند. این مجتهد عادل انقلابى، علیه مشروطه غیرمشروعه آن زمان قد علم کرد. با این که اول مشروطه خواه بود, اماچون مـشـروطـه در جـهت اسلام نبود، با آن مخالفت کرد. عاقبت او راگرفتند و زندانى کردند. شیخ پـسرى داشت، این پسر، بیش از بقیه اصرار داشت که پدرش را اعدام کنند. یکى از بزرگان گفته بـود، مـن بـه زندان رفتم و علت را از شیخ فضل اللّه نورى سؤال کردم . ایشان فرمود: خود من هم انتظارش را داشتم که پسرم چنین از کار درآید. چـون شـیخ شهید, اثر تعجب را در چهره آن مرد دید، اضافه کرد: این بچه در نجف متولد شد. در آن هـنگام مادرش بیمار بود, لذا شیرنداشت، مجبور شدیم یک دایه شیرده براى او بگیریم . پس از مـدتى که آن زن به پسرم شیر مى داد، ناگهان متوجه شدیم که وى زن آلوده اى است، علاوه بر آن از دشمنان امیرالمومنین (ع ) نیز بود.... کـار ایـن پـسـر به جایى رسید که در هنگام اعدام پدرش کف زد. آن پسر فاسد، پسرى دیگر تحویل جامعه داد به نام کیانورى که رئیس حزب توده شد.[2]
اسلام ازدواج با عدهی از اقارب را ممنوع دانسته و در برخی موارد به منظور ارشاد مردم برای ساختن و پروردن نسل سالم، راهنمایی کافی کرده است و ازدواج با فامیلهایی نزدیکی را که حرمت شرعی هم ندارد صحیح نمیداند و پیامبر فرموده است: «لاتنکحوا القرابه القریبه فان الولد یخلق ضاویاً» با خویشاوندان نزدیک ازواج نکنید زیرا فرزندی (که از آن به ثمر میرسد) نحیف و ضعیف خواهد بود.[3]
از نظر علمی اینطور است که اگر سلامتی طرفین تا چند پشت معلوم و صفات خانوادگی آنان شایسته میبود، ازدواج با خویشاوندان موجب تقویت صفات خوب خانوادگی میشد ولی چون دانستن سلامتی اجداد غیرممکن است باید ازدواج میان خویشاوندان نزدیک ممنوع گردد؛ زیرا بعضی از بیماریهای مخفی در افراد وجود دارد که در شرایط خاصی ظاهر میشود. بهر حال زیانهای ازدواج نزدیک و خانوادگی ، امروز کاملاً آشکارشده و شکی برای آن باقی نمانده است و پیامبر اسلام ص از پیش این حقیقت را برای مردم گوشزد کرده است. بهرحال باید دانست که ازدواجهای نزدیک نتایج شوم و پشیمان کنندهی دارد.[4]
یکى از مشکلات که در مورد ازدواجهاى فامیلى وجود دارد، امکان وجود ژنهاى مغلوب است که اگر در هر یک از زوجین باشد، فرزندانشان ممکن است بیمارى اصلى و شدید را بروز دهند. در این جا همکارى دقیق پزشک و زوجین بسیار لازم است. اگر در این فامیل، شکّى بر بیماریهاى ژنتیک مغلوب باشد، نباید ازدواج صورت گیرد. اما در صورتى که هیچ گونه شکّى بر بیماریهاى ژنتیکى و فامیلى نباشد، ازدواج فامیلى بلامانع است. در صورتى که برحسب پیشینهاى که گرفته میشود سرنخهایى به دست آمد، بر حسب آن سرنخها، پزشک بایستى آزمایشهایى در این باره انجام دهد و در این مورد، نباید آزمایشهاى بیمورد، که فقط اتلاف وقت و ضرر اقتصادى به دنبال دارد، انجام شود.[5]
در تعالیم اسلام تأکید بسیار بر انتخاب همسر دیده میشود، که بخشی ازین تأکیدات به منظور فراهم آوردن زمینه مناسب برای پرورش فرزندان سالم از ابعاد روانی، اخلاقی و دینی است. برای نمونه ازدواج با فرد دارای بهره هوشی پایین[6] یا دچار روان گسستگی نهی شده و دلیل آن تأثیر چنین افراد در نسل آینده بیان شده است. در صورت ازدواج با این افراد، نیز توصیه شده است که بدنبال تولید نسلی از آنها نباشید؛ زیرا که فرزندان سالمی نخواهند داشت. [7] ایاکم و تزویج الحمقاء فان صحبتها بلاءٌ و ولدها ضیاع» از ازدواج با زنهای احمق و کم هوش اجتناب کنید، زیرا مصاحبت با آنها ناگوار و فرزندی که از او متولد میشود تباه و بیارزش است.[8]
علاوه برچنین مواردی که پیشگیری از تولید فرزندان ناسالم را مورد توجه قرار داده، متون اسلامی به ارتقای تواناییهای نسل آینده توجه خاص دارد. بخشی از کلمات اولیای دین تأثیر وراثت را با کلمات «عرق» خاطرنشان کرده است. عرق به معنای اصل و بن هر چیز، از جمله اصل مردم است[9] «فان العرق دساسٌ» عرق در فرزند تأثیر بسیار دارد «فانه ولدک و لمیأتک الا من عرق منک او عرق منها» و خصوصیات فرزند جز از عرق پدر یا عرق مادر نیست.[10]
اگر والدین از نظر روانی مسأله داشته باشند به احتمال زیاد کودکان مسألهدار تحویل اجتماع خواهند داد. طبق آمار، 66% کودکان مسألهدار آمریکایی به مادرانی تعلق دارند که از اختلال های روانی رنج می برند، 47% کودکان مسأله دار در خانوادههایی هستند که تنها پدر اختلال عاطفی دارد. اما وقتی پدر و مادر هردو اختلال دارند، در 72 درصد موارد کودکان آنها نیز اختلال پیدا میکنند. این درصد دو برابر درصد کودکان مسألهدار در خانوادههای عادی است. مادرانی که از افسردگی رنج میبرند، در مقایسه با مادران دیگر، با فرزندان خود کمتر روابط عاطفی برقرار میسازند، کمتر بردباری نشان میدهند و حتی کودکان را تنبیه میکنند. کودکان خردسالی که مادران شاد دارند، روابط عاطفی محکمتری نشان میدهند و با بهداشت روانی بهتری جلوه میکنند[11]
در این مورد، سوال اساسی این است که رشد فرد اساساً ناشی از طبیعت یا نیروهای زیستی است یا از چگونگی تربیت و نیروهای محیطی ناشی میشود؟ شافر (1996، ص43) برای توضیح، دو نقل قول معروف و متضاد را از ویگام و واتسون ارائه می کند:
این توارث است که عامل اصلی رشد انسان است نه محیط. تقریباً تمام بدبختیها و شادمانیهای مردم دنیا ناشی از از طبیعت مردمان است. تفاوت های مردم با یکدیگر به دلیل تفاوت سلول های جنسی است که نطفه آنان را به وجود آورده است (ویگام، 1923، ص42)
یک دوجین طفل شیرخواره سالم و کاملاً عادی را به من بدهید و من تضمین میکنم که در محیط مساعدی که خود من ایجاد خواهم کرد هریک از آنها را که شما به صورت تصادفی انتخاب کنید، می توانم با هر تخصصی که مورد نظر باشد – برای مثال پزشک، حقوقدان، هنرپیشه، بازرگان، مدیر- تربیت کنم. حتی اگر بخواهید می توانم از آنها گدا یا دزد بسازم صرف نظر از این که استعداد، علاقه، تمایلات، قابلیتها و مشاغل و نژاد، والدین و اجداد آنها چیست. چیزی به نام توارث ظرفیت و استعداد، خلق و خو و ساخت ذهنی و خصوصیات رفتاری وجود ندارد (واتسون، 1925، ص82)
امروزه بدون کمترین تردیدی، میتوانی این هر دو دیدگاه افراطی در طبیعت و تربیت را نادرست بدانیم. واقعیت این است که رشد آدمی از ترکیب پیچیده و تأثیر و تأثر متقابل طبیعت و تربیت جهت مییابد.[12]
[1] - وسائل الشیعه ، ج 21، ص 468 .
[2] - صد حکایت تربیتی، نرم افزار عروج. و پاکنیا، عبد الکریم، حقوق متقابل والدین و فرزندان، بانک نرم افزاری عروج.
[3] - ر.ک. حجتی،سید محمدباقر، همان به نقل از محجه البیضا، ص53.
[4] - ر.ک. حجتی، سید محمد باقر، همان، صص 93 تا 95.
[5] - ر. ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان، بانک نرمافزاری عروج.
[6] - روایات مربوط به ازدواج با افراد احمق (حر عاملی، وسایل الشیعه، ج14، ص56.)
[7] - سالاری فر و همکاران، همان به نقل از: طبرسی، مکارم الاخلاق، ص354.
[8] - حجتی، سید محمد باقر، اسلام و تعلیم و تربیت، ص89 به نقل از: تفصیل وسایل الشیعه، ج3، ص6.
[9] - سالاریفرد و همکاران، همان، به نقل از: لغتنامه دهخدا، واژه عرق؛ مجلسی، بحار الانوار، ج43، ص196.
[10] - ر.ک. سالاریفر و همکاران، بهداشت روانی، ص305.
[11] - ر. ک. گنجی، حمزه، بهداشت روانی، ص129.
[12]- لطفآبادی، روانشناسی رشد، ج2، 21 و22.