بیشتر اضطرابها و افسردگی ها، فشارها و تنشها، بیماریهای روانی و اختلالات رفتاری ناشی از شرایط حشک و یکنواخت و بعضاً نامطلوب و ملالآور زندگی است. حضور مستمر و یا تداعی محرکهای ناخوشآیند در زندگی روزمره، خانه، محل کار و محدوده ی آمد و شد، سلامت روان فرد را به مخاطره میاندازد. عزم سفر و تغییر محیط به طور موقت و گاه دایم، مؤثرترین شیوه تأمین بهداشت روان و بالطبع سلامت جسم و جان است. امروزه توصیهی مؤکد درمانی روانشناسان و روانپزشکان حاذق برای کاهش فشارهای روانی – اجتماعی، تغییر محیط و گریز از شرایط نامطلوب، سفر به مناطق تازه و اقامت موقت در روستاها و شهرهای دور و نزدیک و فراموشی محرکهای ناخوشآیند و آزار دهندهی محیط یکنواخت زندگی، بازیابی نشاط و انرژی روان است. سیر و سفر علاوه بر کاهش فشارهای روانی، با ایجاد تغییرات قابل توجه در حوزه شناختی و نظام بازخوردها و نگرشهای فرد نسبت به پدیدههای مختلف، ظرفیتهای فکری و قدرت روانی وی را در پذیرش و تحمل دیگاه ها و نظرهای متفاوت افزایش می دهد و از متمرکز شدن فشارهای روانی، آشفتگیهای فکری و تلخ کامیها پیشگیری می کند.[1]
ورزش از سن کودکی تا پایان عمر پزشک بدون هزینهی است که همیشه و در همه حال همراه انسان است. ورزش از سن ده سالگی باید جزو برنامه اصلی زندگی هر فردی باشد«عقل سالم در بدن سالم است» ورزش انسان را کمالگرا و شجاع بار میآورد و داروی بسیار قوی برای بیماریهای پنهان روحی است. در دوره نوجوانی ورزش موجب میشود که جوان از انحرافات بسیاری دوری سازد و اوقات فراغتش را صرف تندرستی جسم و روح کند. ورزش در برطرف کردن هیجانهای روحی جوانان که برخاسته از نیروی جوانی است بسیار مؤثر میباشد؛ زیرا هیجانهای دوران جوانی اگر مهار نشوند از مسیر بزهکاری راه باز میکنند و برای جوان مشکلساز می شوند.[2]
برای برخوردار شدن از سلامت و تندرستی و بهرهوری از یک زندگی شاداب و پرنشاط، نوجوانان و جوانان، نیازمند به انجام فعالیت ورزشی متناسب با سن خود هستند. بهترین زمان کسب توانایی، دوران نوجوانی و جوانی است و بهترین وسیله برای کمک به آنان برای کسب قابلیت ها، بازی و ورزش است.
ورزش علاوه بر رشد شخصیت انسان و ایجاد شخصیت مثبت در فرد باعث ایجاد روحیهای مقاوم در برابر موانع و مشکلات میشود. هم چنین ورزش باعث کسب اعتماد به نفس و تقویت سیستیم عصبی و شادابی روح و روان شده و بهبود مناسبات اجتماعی را به دنبال دارد. ورزش کسالت و تنبلی را از فرد زدوده و با ایجاد نشاط و شادابی، او را برای انواع کارها و وظایف فردی و اجتماعی آماده می سازد. رهبران دین مبین اسلام در مورد تربیت بدنی راهنمایی های فراوانی دارند. از پیامبر گرامی اسلام در این باره روایاتی وجود دارد و فقهای اسلامی بخشی از کتب خود را به این موضوع اختصاص دادهاند. منظور از تربیت بدنی، تقویت جسم و تمرین آن برای تحمل ناهمواری ها است و بهره برداری و تمتع از زندگی، همواره یکی از اهداف تربیت بدنی در اسلام بوده است.[3]
وجود ضرب المثلهای چون «بیکاری مادر بیماری است» و «شیطان همیشه برای دستهای خالی کار بدی مییابد» اهمیت توجه به اوقات فراغت و نحوه گذراندن آن را خاطرنشان میسازد.[4] بنابراین وجود اشتغال برای نوجوانان یک ضرورت است و بیکار بودن آنان معضلاتی را به بار خواهد آورد و در همین زمینه شهید مطهری میفرمایند: در مجله " بهداشت روانی " خواندم که پاستور دانشمند معروف گفته است : " بهداشت روانی انسان در لابراتوار و کتابخانه است " . مقصودش این است که بهداشت روانی انسان به " کار " بستگی دارد و انسان بیکار خود بخود بیمار میشود. من اینجا نوشتهام که اختصاص به لابراتوار و کتابخانه ندارد، کلیه کارهایی کهمیتواند انسان را عمیقا جذب کند و فکر را بسازد خوب هستند.
در همان مجلهاز ولتر نقل کرده بود که میگفته است: هر وقت احساس میکنم که درد و رنجبیماری میخواهد مرا از پایدرآورد ، به کار پناه میبرم . کار بهترین درماندردهای درونی من است
در همان کتاب " اخلاق " ساموئل اسمایلز یادم است نوشته بود:بعد از دیانت،مدرسهای برای تربیت انسان بهتر از مدرسه کار ساخته نشده است. و ازبنیامین فرانکلین نقل کرده بود که:" عروس زندگی کار نام دارد. اگر شما بخواهید داماد این عروس بشوید(یعنی شوهر این عروس بشوید) فرزند شما "سعادت " نام خواهد داشت" پاسکال گفته است:" مصدر کلیه مفاسد فکری واخلاقی، بیکاری است. هر کشوری که بخواهداین عیب بزرگ اجتماعی را رفع کندباید مردم را به کار وادارد تا آنآرامش عمیق روحی که عده معدودی از آن آگاهنددر عرصه وجود افراد برقرار شود " . و سقراط گفته است : "کار ، سرمایهسعادت و نیکبختی است."[5]
[1] - ر.ک. اکبری، ابوالقاسم، همان، صص182-183.
[2] - ر.ک. عطاری کرمانی، عباس، اینگونه فرزند تان را تربیت کنید ، ص403 و 404.
[3] - ر.ک اکبری، همان، صص 81 و 82.
[4] - احمدوند، بهداشت روانی، ص286. به نقل از: (کرباسی، وکیلیان، 1377).
[5] - شهید مظهری، تعلیم وتربیت دراسلام، ص429 و430.