بیشتر مباحث بهداشت روانی در متون تخصصی، به مسایل بزرگسالان اختصاص دارد. نگاه تحولی به بهداشت روانی افراد و بررسی مسایل عاطفی پیش از تولد تا بزرگسالی، نقش مهمی در سلامت شخصیت و پیشگیری از اختلالات روانی دارد. ویژگی روانی مراحل کودکی تا نوجوانی، نوعی رشدنایافتگی است و این امر موجب میشود آنان نیازمند راهنمایی و کمک بیشتری برای تأمین بهداشت روانی باشند. از طرفی وابستگی بسیار افراد به خانواده، بررسی مسایل بهداشت روانی آنها را بیشتر با مسایل خانوادگی و نحوه تعامل در بستر خانواده مربوط میکند. لازم است وظایف و مناسبات والدین با فرزندان مبتنی بر اهداف بهداشت روانی و ویژگیهای شخصیت سالم مورد بررسی قرار گیرد. یکی ازین اهداف پیشگیری از بروز مشکلات روانی است.[1]
هدفهای بهداشت روانی را میتوان در سه قسمت شرح داد، 1- پیشگیری، 2- درمان. 3- توانبخشی.[2]
پیشگیری شامل کلیه فعالیتها و تدابیری است که از پیدایش و افزایش بیماریهای روانی در فرد و جامعه جلوگیری میکند. در سال 1964 م. جرالد کپلان بهداشت روانی را در سه سطح قرار داد.
پیشگیری نوع اول (Primary Prevention ) به کلیه روشها، تدابیر، و ابزاری اشاره دارد که رفتارهای مثبت را تقویت میکنند و در جلوگیری از ظهور بیماری مؤثر هستند. هدف مداخله، در مرحله پیشگیری نوع اول، جلوگیری ازشروع بیماری یا اختلال است.[3] آلبی یکی از متخصصان بهداشت روانی، پیشگیری نوع اول را به صورت زیر تعریف میکند: «هر چیزی که هدفش بهتر کردن وضع زندگی بشر باشد و زندگی را بهتر و کارامدتر و بامعناتر نماید، به عنوان بخشی از پیشگیری نوع اول از اختلالات روانی و هیجانی تلقی میشود.[4] و به دو دسته از فعالیتهای عمده میشود تقسیم کرد: فعالیتهای که از ایجاد بیماریها یا اختلالهای روانی جلوگیری میکند. 2- مداخله های تحقیقی پژوهشی برای تقویت و تحکیم سلامت روانی و جسمی.[5]
در فرایند بهداشت روانی پیشگیری یک راهبرد اساسی است، در میان سطوح آن، پیشگیری نوع اول، اساسیترین راهبرد است که از اتلاف سرمایه و منابع مادی و انسانی جلوگیری می کند؛ زیرا پیشگیری نوع دوم (درمان) و نوع سوم (توانبخشی) مستلزم بکارگیری سرمایه های فراوان مادی و انسانی خواهد بود.
پیشگیری نوع دوم (secondary Prevention ) عبارت است از مداخله زودهنگام در شناخت و درمان نشگان یک اختلال و بیماری، با این هدف که از شیوع و گسترش آن توسط کوتاه کردن مدت آن کاسته شود.بنا بر این، هف شامل مراحل زیر میگردد: 1- کاستن علایم اختلال (کم کردن درد و رنج). 2- محدو کردن ادامه اختلال و رساندن آن به کمترین میزان شیوع.[6]
عبارت است از کاستن از گسترش از عوارض جانبی که در حاشیه یک بیماری یا اختلال اصلی وجود دارد (که اغلب ماهیت مزمن دارد). این بخش اشاره دارد به فعالیتهای توانبخشی که افرادی را که مبتلا به بیماریهای مزمن روانی طولانی مدت هستند، قادر میسازد که با حد اکثر تواناییهای جسمانی و روانی و اجتماعی خود فعالیت کنند. در این راستا آموزش مهارتهای شغلی و اجتماعی بسیار مفید واقع میشود.[7]
[1] - ر ک. سالاریفر و دیگران، بهداشت روانی، ص302 و303.
[2] - میلانیفر، بهروز، بهداشت روانی، ص40.
[3] - حسینی، ابوالقاسم، اصول بهداشت روانی، ص14.
[4] - حسینی، ابوالقاسم، همان، ص15.
[5] - شاملو، سعید، بهداشت روانی، ص20.
[6] - شاملو، همان، ص20
[7] - شاملو، همان، ص20.