والدین نباید با امر ونهی، فریاد کشیدن، داد زدن و تنبیه بدنی، کودکان را به انجام دادن برخی کارها یا ترک برخی دیگر وادار کنند. مخصوصاً آن ها نباید پهلوی دوستان، فامیلها، همسایهها و سایر کودکان، فرزندان خود را سرزنش کنند. این رفتارها جز تحقیر کردن، از بین بردن اعتماد به نفس کودکان، به طغیان واداشتن آنها و نهایتاً بیاحترامی به پدر و مادر نتیجهای دیگری نخواهد داشت.
ناکام کنندهترین عامل برای کودکان این است که احساس کنند والدین، آنها را درک نمیکنند، اما دستور میدهند. البته منظور این نیست که به انتظارات بیجا و بیمورد کودکان پاسخ مثبت داد اما باید به آنها گوش داد. مخصوصاً زمانی که والدین میخواهند إعمال قدرت کنند، حتماً باید به گفتههای فرزندان خود گوش بدهند. گوش دادن به حرفهای کودکان، خشم آنها را کاهش میدهد و آمادهی همکاری می کند. برخی والدین نمی توانند بپذیرند که کودکان می توانند متفاوت از والدین فکر کنند.[1]
برای همه والدین اتفاق می افتد که گاهی کنترل خود را از ست میدهند. در این گونه موارد نباید فراموش کرد که پس از عادی شدن اوضاع، معذرتخواهی کرد و این کار را شهامت به حساب آورد نه کسر شأن. بعید نیست که بتوانیم از یک رویداد منفی نتیجهگیری مثبت داشته باشیم، مثلاً اگر یکی از اعضای خانواده آنقدر شهامت داشته باشد که پس از هر اشتباهی معذرت بخواهد، حواهید دید که چه پیامدهای مثبتی دارد. کوچکترین فایده معذرتخواهی این است که کودکان یاد می گیرند چگونه اشتباهات خود را جبران کنند.[2]
کودکان در تشخیص بیصداقتی در بزرگسالان درک قوی دارند، و به همین سان نارساییهای استدلال و سفسطه را از هم زود تشخیص میدهند. آنان خیلی دلشان میخواهد که به بزرگترها اعتماد کنند اما اگر یکی دو بار متوجه شدند که باید در باره آنها شک کنند، تبدیل به افرادی فوق العاده بدگمان می شوند. ازین رو پدر و مادر ملزم هستند که پیش از دادن یک تعهد به کودک در باره آن خوب بیندیشند و ببینند که آیا واقعاً می توانند آن را برآورند. وعدههایی مثل شاید برویم، و یا اگر شد میخرم، اعتماد کودک را متزلزل می کند و باور آن را نسبت به والدین کم می نماید. کودکان دوست دارند همانطور که خود به بزرگترها اعتماد دارند پدر و مادر آنها نیز به آنان اعتماد کنند و قبولشان داشته باشد و دوست دارند خود را تا حد انتظارات پر و مادر بالا بکشند. نشان دادن اعتماد به کودکان باعث میشود که آنها تصور خوبی از خویشتن داشته باشند و سعی کنند این تصور در عالم واقع هم وجود داشته باشد.[3]