نقش والدین در سلامت روان فرزندان

محبت والدین به فرزندان - نقش والدین در سلامت روان فرزندان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش والدین در سلامت روان فرزندان

محبت والدین

از نیازهاى اساسى روانى کودک، محبت است. اگر کودک از والدین، محبت ببیند، در زندگى آینده نیز با محبت خواهد بود و اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران و محبت به دیگران خواهد داشت. به عکس، کودکى که در محیط محبت و صمیمیت، رشد نکند، در آینده شخصیتى پر کینه و ناسازگار خواهد بود. البته، باید مواظب باشیم که محبت به کودک در حد منطق و عقل باشد. افراط، یعنى محبت بیجا، و تفریط، یعنى بی مهرى، هر دو غلط است. والدین باید متوجه رشد کودک باشند و احتیاجات و امکانات و تمایلات و استعدادهاى کودک را در نظر بگیرند و به خصوص به اقتضاى رشدش با او برخورد و عمل یکنند. نکته بسیار با ارزش این است که والدین معمولاً با ندانم‌کاریهاى خود نسبت به خود و فرزندشان، باعث بروز مشکلاتى در زمینه زندگى خانوادگى و تربیت فرزند می‌شوند.

یکی از احتیاجات اساسی روانی افراد، برخورداری از محبت دیگران است. کودکی که در سال‌های اول زندگی از محبت پدر و مادر محروم باشد، در خانه احساس ناامنی می‌کند، از زندگی لذت نمی برد، اغلب سرد و خشک و نسبت به دیگران بی مهر است و کمتر مقید به اصول و قوانین اخلاقی است. برعکس کودکی که از محبت سرشار والدین برخوردار است، قدرت سازگاری بیشتری دارد، احساس سکون و ارامش می‌کند، اعتماد به خویشتن در او قوی است، و نسبت به موازین اخلاقی حساس است. عشق و محبت واقعی والدین نسبت به بچه ضروری و قابل تقدیر است ولی محبت بی‌مورد گاهی مانع رشد شخصیت بچه می‌شود.[1]

ارضای نیاز به دوستی، به سلامت و بهداشت روانی کمک می‌کند؛ اما عدم ارضای این نیاز، موجب سازش نایافتگی در رفتار فرد می‌گردد.[2] عملاً همه روانشناسان به ارضای نیاز به محبت، به عنوان یک اصل اساسی در سلامت و بهداشت روانی، تأکید کرده‌اند. پرینکلPringel   در تبیین نیازهای انسان، نیاز به عشق و محبت را مهم ارزیابی نموده و معتقد است رشد سالم شخصیت به این نیاز، بستگی دارد.[3]

برخی روایات به اهمیت محبت والدین نسبت به فرزندان اشاره دارند[4] و آن را اساس تربیت کودک و رشد وی می‌دانند. دسته‌ی به برخورد کودکانه با کودک و بازی با او اشاره دارند[5] برخی نیز والدین را به اتخاذ موضع عادلانه با فرزندان امر می کنند.[6] در این میان از همه مهم‌تر تربیت نیکو و شایسته فرزندان است که محور اصلی تعدادی دیگر از روایات قرار گرفته است.[7]

  1/2/9/3- اعتدال در محبت  

 

در  ابراز محبت و تکریم شخصیت کودک نباید راه افراط را پیمود  .   زیرا در آن صورت علاوه  بر این که نمى‌توان نتیجه صحیح تربیتى گرفت، بلکه شخصیت کودک در اثر زیاده روى  والدین در ابزار محبت هاى نا‌بجا لطمه جبران ناپذیرى خواهد خورد. چرا که این کودک  از خود راضى، از جامعه توقعات و انتظارات نابه جایى خواهد داشت و در صورت بى  اعتنایى دیگران به این خواسته هاى بى مورد، کودک ناز پرورده از زندگى بیزار و  ماءیوس شده و دچار عقده حقارت خواهد شد. امام باقر علیه السلام مى فرماید: شر الآباء من دعاه البر الى الافراط؛. [8]بدترین پدران آن هایى هستند که در نیکى و محبتکردن به فرزندان خود زیاده روى نمایند. استاد شهید مرتضى مطهرى رحمة الله، در مورد آثار زیانبار افراط در محبت کودکان مى نویسد: روسو کتابى دارد بهنامامیلکه در فن تربیت کودک نوشته است . کتاب جالبىاست ، امیل نام کودک فرضى و افسانه‌اى است که وى در کتاب خود او را تحت تربیت قرارمى‌دهد و به پرورش همه جنبه‌هاى جسمى و روانى او توجه مى‌کند. در همه موارد ایدهروسو این است کهامیلرا در حال ممارست با طبیعت و پنجهدر پنجه طبیعت و در دامن سختى‌ها پرورش دهد. وى معتقد است که بدبخت‌ترین کودکان، آن‌هایى هستند که والدین آن‌ها، آنان را در ناز و نعمت پرورش مى‌دهند؛ نمى‌گذارندسردى و گرمى دنیا را بچشند و پستى و بلندى جهان را لمس کنند، این گونه کودکان درمقابل سختى‌ها حساس مى‌شوند و در مقابل لذت‌ها بى‌تفاوت، هم چون ساق نازک یک درختکوچک در مقابل هر نسیمى مى‌لرزند و کوچک‌ترین حادثه سوئى آنان را ناراحت مى‌کند، تاجائى که یک حادثه کوچک این فرزندان ناز پرورده را به فکر خودکشى مى‌اندازد. و از آنطرف هر چه موجبات لذت به آن‌ها داده شود، به هیجان نمى‌آیند و نشاط پیدا نمى‌کنند. این گونه انسان‌ها هرگز طعم نعمت‌ها را درک نمى‌کنند، گرسنگى نچشیده‌اند تا مزهغذا را بفهمند، بهترین غذاها براى ایشان کم ارج‌تر و کم لذت‌تر از نان جوینى است یکبچه دهاتى مى‌خورد. صادق هدایت چرا خودکشى کرد؟ یکى از علل خودکشى او این بود کهاشراف زاده بود. او پول جیبى بیش از حد کفایت داشت اما فکر صحیح و منظم نداشت . اواز موهبت ایمان بى بهره بود.[9] به همین جهت امامکاظم علیه السلام فرمود:یستحب غرامة الغلام فى صغره لیکونحلیما فى کبره.[10]چه خوب است که فرزندان را در کودکى به کارهاى سختو تحمل مشکلات وادار کرد تا در بزرگى حلیم و بردبار باشند.

پدران و مادران بى‌خرد، بصورت دوستى و مودت، تیشه به ریشه سعادت فرزندان خود مى زنندو با عواطف نابجا و محبت‌هاى ناپسند خویش، آنان را به راه بدبختى و سیه روزى سوقمى‌دهند! کودکانى که با این روش مذموم تربیت مى‌شوند، لوس و از خود راضى بار مى‌آیند و این خلق ناپسند از بیمارى‌هاى خطرناک روانى است، عوارض ‍ بسیارى روى جسم وجان مى‌گذارد و نتایج شومش از خلال گفتار و رفتار بیمار به خوبى مشهود است. کودکانى که لوس بار آمده اند، اطفالى که پدر و مادر مطیع بى قید و شرط آن‌ها بوده‌اند و از اول بدون زحمت به تمام تمایلات خویش نایل شده‌اند، روانى ضعیف و زود رنجدارند، خود را مى‌بازند و در کمال بدبختى و زبونى عقب نشینى مى‌کنند. تن به ذلتدادن ، تملق گفتن، منزوى شدن ، خودکشى کردن، و کارهایى نظایر این‌ها، طرق مختلفعقب نشینى از میدان جنگ زندگى است. لوس بار آمدن و از خود راضى بودن با نیرومندى اراده و قدرت مقاومت در نبرد زندگىناسازگار است. 

غریزه حب اولاد که خود یکى از حجاب‌هاى تیره عقل است ، به ضمیمهنادانى و بى‌اطلاعى از وظایف، بعضى از پدران و مادران را در راه تربیت کودکان ازصراط مستقیم منحرف مى کند، به برنامه هاى دینى و علمى توجه نمى کنند، و فرزندان رابا محبت هاى بیجا و زیاده از حد که سم مهلک سعادت کودک است پرورش مى دهند و بزرگترین دشمنى را در لباس ‍ دوستى و محبت درباره آن ها اعمال مى کنند و تا پایان عمرآنان را به دست تیره روزى و بدبختى مى سپارند. چنین تربیتى نه مرضى دین است و نهمرضى علم . پدران و مادران که با محبت هاى بیش از حد به فرزندان خود ستم مى کنند وباعث از خودرضایى آنان مى شوند، در پیشگاه خداوند بزرگ مسوولند، و بدون تردید بااین روش ناپسند، کودکان بى گناه خود را تسلیم انواع بدبختى و مصائب نموده اند. حدیث امام باقر علیه السلام را همواره بهخاطر داشته باشید و به وظیفه خود را اندازه گیرى محبت توجه کنید:«شر الاباء من دعاه البر الى الافراط» بدترین پدران کسانى هستند که در نیکى ومحبت نسبت به فرزندان ، از حد تجاوز کنند و به زیاده روى و افراط بگرایند. [11] .

تأکید بر محبت به معنای زیاده‌روی در آن نیست، محبت باید چنان باشد که اولاً فرزندان بیش از حد وابسته بار نیایند و نتوانند در غیاب والدین روی پای خود بایستند و ثانیاً از خود راضی و پرتوقع و لوس بار نیایند، زیرا کودکانی که بیش از حد مورد محبت والدین قرار می‌گیرند از دیگران نیز توقع محبت‌های زیاد دارند و زمانی که وارد جامعه می‌شوند چون توقعات آن‌ها برآورده نمی‌شود سرخورده، مأیوس و افسرده می‌شوند. پس چنین افرادی نمی‌توانند با دیگران رابطه متعادلی برقرار کنند.[12]



[1] - ر. ک. شریعتمداری، علی، روانشناسی تربیتی، ص199.

[2] - رک. شجاعی، محمد صادق، درآمدی بر روانشناسی تنظیم رفتار با رویکرد اسلامی، ص247. به نقل از انگیزش وشخصیت، ص80 و81.

[3] - ر.ک. شجاعی، همان، به نقل از نیازهای کودکان، ص59-61.

[4] - رسول اکرم(ص) فرمودند «احبوا الصبیان و ارحموهم» فروع کافی، ج6، ص49.

[5] - رسول اکرم ص: «من کان له صبی فلیتصاب له» میزان الحکمه،ج10، ص700.

[6] - رسول اکرم ص: «اتقوا الله و اعدلوا فی اولادکم» همان ص706.

[7] - رسول اکرم ص: «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم» همان، ص721.

[8]-  پاک‌نیا، همان به نقل از: تاریخ یعقوبى ، ج 2، ص 320.

[9]عدل الهى ، ص 187 و 188.

[10] - وسائل الشیعه ، ج 21، ص 479.

[11] - فلسفی، کودک از نظز وراثت و تربیت، نرم‌افزار

[12] - احمدوند، بهداشت روانی، ص226.


ارسال شده در توسط محمد نعیم اکبری