تحقیقات مختلف انجام شده در مورد حیوانات و انسان، نشانگر این است که ارتباط کودک و مادر، هم در رشد جسمانی و هم در ابعاد روانی، از اهمیت ویژهای برخوردار است. شواهد تحقیقی ارائه شده توسط رنه اشپیتز، پزشک اتریشی، نشان میدهد که عدم توجه به کودکان در نخستیم ماههای زندگی، ممکن است باعث شود که کودکان به تحریکات محیطی پاسخ ندهند و در موارد شدیدتر، پژمرده شوند و بمیرند. مارگارت ربیل در کتاب حقوق نوزادان ادعا میکند که عشق مادر، شرط لازم برای رشد رضایتبخش کودک است. تحقیقاتی که به وسیلهای بعضی دیگر از روانشناسان از جمله دنیس و سکیلزانجام شده نشان میدهد کودکانی که کمتر از اندازه طبیعی مورد توجه بزرگسالان قرار میگیرند، در بسیاری از موارد عقبماندگیهایی پیدا می کنند.[1]
نوزاد انسان بر خلاف نوزاد اکثر حیوانات، فاقد هر نوع پختگی است. بدین معنا که وقتی به دنیا میآید بلافاصله نمیتواند راه برود، غذای خود را به دست آورد، خود را از گرما و سرما حفظ کند. نوزاد انسان برای زنده ماندن، نیاز به مراقبتهای دیگران دارد و بر اثر همین مراقبتها به موجود اجتماعی تبدیل میشود. این موجود برای آن که بقاء خود را تضمین کند، ابزارهای ارتباط با کسانی را که از او مراقبت میکنند یاد بگیرد. بنابراین، یادگیری رفتارهای اجتماعی پایه اولیهی بقا و بهداشت روانی نوزاد است.[2]
تعالیم اسلام بر توجه مثبت به کودکان تأکید دارد. راجرز معتقد است این توجه مثبت باید بدون قید و شرط باشد تا زمینهی مناسبی برای سلامت روانی کودک در همه زندگی فراهم آید. انسانها برای پذیرش همه ابعاد وجودی خویش، از کودکی نیازمند توجه مثبت نامشروط از سوی والدین هستند. این گذشته از رفتاری است که کودک انجام میدهد. والدین مناسب است رفتار خود را با کودک با عشق و تشویق استمرار دهند هرچند برخی رفتارهای او را نمیپسندند. در این شرایط کودک نیازی نمیبیند که بخشی از ابعاد وجودی خویش را انکار کند بلکه با پذیرش خود، که یکی از ارکان شخصیت سالم است، از بهداشت روانی مطلوبتری برخوردار میگردد.[3]
نخستین احسان و نیکی والدین به کودک آن است که نام زیبا و خوشآیندی برای او انتخاب نماید. امام رضا (ع) فرمود:«اول مایبر الرجل ولده ان یسمیه باسم حسن فلیحسن احدکم اسم ولده. نخستین امری که پدر به وسیله آن به فرزندش احسان و نیکی مینماید آن است که نام نیکو و زیبایی را برای او انتخاب کند، پس البته هر یک از شما نام فرزندش را نیکو قرار دهد.[4]
مهمترین اثر نام بد روی فرد، این است که وی را در معرض تمسخر دیگران و اذیت و آزارهای روحی و روانی ناشی از آن قرار میدهد.نامی که از نظر ظاهری موزون و هماهنگ نباشد و تلفظ ساده و روانی نداشته باشد و یا از نظر معنا، بار مثبتی نداشته باشد، معمولاً مایه تمسخر و تحقیر فرد میگردد. نام بد از اموری است که زمینه تحقیر را همیشه فراهم میکند، چرا که نام زشت همانند یک نقص یا عیب ظاهری و یا لباس آلوده، همواره با فرد است و لحظهای از او جدا نمیشود و تابلویی است که همواره دیگران را به این تحقیر و تمسخر فرا میخواند.[5]
کودک در همه عمرش با نامش زندگی خواهد کرد، این نام یا باعث غرور و شادی وی بوده و از داشتن آن خوشحال هست و یا این که باعث مسخره و بازی مردم گردیده و از داشتن آن نام همواره خجالت میکشد. کودکانى که به واسطه اسم نامناسب یا نام خانوادگى بد مورد استهزا و تمسخر سایر اطفال واقع مىشوند، روحیه خود را مى بازند، همواره افسرده خاطر و ملولند، از بازىهاى دسته جمعى کودکان هراس دارند و از معاشرت با آنها خائفند، در محیط مدرسه حتى المقدور خود را پنهان مىکنند، در صف شاگردان طورى مىایستند که مورد توجه مدیر یا ناظم مدرسه واقع نشوند، مبادا در حضور اطفال اسم آن ها را به صداى بلند بگویند مصبیت آن ها تازه شود . عقده حقارت شامل تمام مشخصاتى مى شود که مظهر عدم اعتماد به نفس، حس شکسته نفسى، عدم شایستگى و فقدان اراده هستند. کودکى که دچار احساس حقارت است وقتى که بزرگ شود یک رفتار انزواطلبانهاى پیش خواهد گرفت، یا اقلا نسبت به همنوعانش حس دورى و غربتى ایجاد خواهد کرد، زیرا وقایع و تجارب دوران کودکى به او فهمانده است که نزدیکى و جوشش یا دیگران بوده است که تمسخر و انتقاد را متوجه اوساخته است. کسى که از نزدیکان و همنوعانش کناره جویى مىکند معنىاش این است که ازیک حس حقارتى که مولود تجارب کودکى است در عذاب است. از این رو، بنا به موازینروان شناسى، هر واقعه و خاطرهاى که عزت نفس و غرور ذاتى شخص را ضعیف و معدوم مىکند عاملى است براى توسعه و تقویت عقده حقارت و وسیلهاى است که وى را در ردیفاعضاى پریشان حال و ضعیف النفس جامعه در مىآورد.[6]
اگر پدر نام زشت یا زنندهای را برای فرزند خود انتخاب کند، قطعاً به شخصیت و حیثیت او لطمه وارد ساخته است. زیرا نام خوب، به منزله حیثیت و اعتبار او است و نام سبک و زننده و مضحک که او را در معرض استهزا و توهین دیگران قرار میدهد در او عقده روانی ایجاد میکند. «فروید» که در باره عقدههای روانی و علل ایجاد آن مطالعات عمیقی دارد یکی از علل عقدههای روانی را عبارت از محترم نبودن فرد در برابر دیگران میداند، بدیهی است کودکی که دارای اسم زننده و مضحکی است و همواره مورد استهزاء میباشد، کمتر از احترام دیگران برخوردار است. بهمین جهت رسول اکرم(ص) برای پیشگیری از این عقدهها و برخورداری کودک از احترام دیگران، فرموده است: من حق الولد علی والده ثلثه: یحسن اسمه و یعلمه الکتابه و یزوجه اذا بلغ» از جمله حقوق فرزند بر پدر سه امر است: اسم نیکو و زیبا برای او انتخاب کند و نوشتن را به او بیاموزد و هنگامی که بالغ شد همسر برای او بگیرد.[7]
هنگامی که والدین بر روی فرزندان خود اسم میگذارند و آنان را با همان اسامی صدا میزنند، ممکن است مشکلات عاطفی و رفتاری در کودکان ایجاد کنند، کودکان نسبت به این مسأله خیلی حساس هستند؛ مثلاً هنگامی که والدینشان آنان را «احمق»، «کودن»، «گیج»، «خنگ»، و... صدا میزنند. گاهی اوقات والدین از این القاب برای ترور شخصیت کودک استفاده میکنند، ولی ممکن است گهگاهی بدون این که منظور خاصی داشته باشند ازین القاب استفاده نمایند. این لغات ممکن است منعکس کننده خشم پدر یا مادر نسبت به کودک باشد، اما معمولاً نه تنها باعث بهبود اوضاع نمیشود، بلکه آن را وخیمتر نیز میکند.[8]
[1] - سیف و دیگران، روانشناسی رشد، ج1، ص193.
[2] - ر.ک. گنجی، حمزه، بهداشت روانی، ص260.
[3] - ر. ک. سالاریفر و دیگران، بهاشت روانی، ص312.
[4] -حجتی، همان به نقل از بحار الانوار، ج6، ص24. و محجه البیضاء، ج2، ص66.
[5] - ر.ک. قایمی مقدم، روشهای آسیبزا در تربیت، صص 26 و 27.
[6] ر.ک. فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، به نقل از: عقده حقارت ، ص 6.
[7] - حجتی، همان، به نقل از همانجا.
[8] - ساندرز، متیو، ترجمه نوشین شمس، برای همه پدرها و مادرها، ص55.