نقش والدین در سلامت روان فرزندان

نقش والدین در بهداشت روان فرزندان در مرحله کودکی اول - نقش والدین در سلامت روان فرزندان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش والدین در سلامت روان فرزندان

معمولاً از آغاز تولد تا حدود 12- 13 سالگی را دوران کودکی می‌نامند. این دوره از دو بخش عمده تشکیل می‌شود: دوره قبل از دبستان و دروه دبستانی. در تعالیم اسلامی نیز مراحل رشد به سه دوره مشخص هفت‌ساله، تقسیم شده است. هفت سال اول را «دوره سیادت» نامیده‌اند و هفت سال دوم را «دروه اطاعت» یا دوره «تأدیب و تعلیم» نامگذاری کرده‌اند و هفت سال سوم را «دوره وزارت» نام نهاده‌اند. در این تقسیم‌بندی، هر دوره با توجه به ویژگی اصلی آن نامگذاری شده است.[1]     

 1/3- اهمیت تجربیات کودکی

طبق نظریه کارل هورنای، کودکی دوره‌ای است که اکثر مشکلات از آن حاصل می‌شوند. انواع رویدادهای آسیب‌زا مانند سوء استفاده جنسی،[2] کتک زدن، طرد کردن آشکار یا بی‌توجهی، می‌توانند تأثیراتشان را بر رشد کودک بر جای بگذارند. «هورنای» تأکید داشت که این تجربیات ناتوان کننده را تقریباً همیشه می‌توان به فقدان صمیمیت و محبت واقعی مربوط دانست. کل روابط اولیه، رشد شخصیت را شکل می‌دهد. گرچه تجریبیات بعدی می‌توانند تأثیرات مهمی داشته باشند، مخصوصاً در افراد بهنجار، اما تجربیات کودکی مسؤول رشد شخصیت هستند.[3]

یکی از تحولات مثبت در تعلیم و تربیت جدید، توجه به اهمیت دوران کودکی است. این دوران در زندگی انسان از اهمیت ویژه برخوردار است و شالوده‌ی شخصیت انسان معمولاً در همین دوران ریخته می‌شود. در گذشته به اهمیت و نقش این دوران در سرنوشت انسان توجه لازم نمی‌‌شد و والدین و مربیان بر این باور بودند که کودک در حد یک انسان در خور توجه نیست و به این ترتیب در زمینه تربیت او نمی کوشیدند. ازین رو غالباً با بی‌اعتنایی و بی‌توجهی و با روشهایی خشونت‌آمیز با کودک رفتار می‌کردند و تنبیه بدنی را بهترین وسیله برای تأدیب و تربیت وی می‌دانستند. گاه روش‌های بسیار خشن و وحشیانه‌ی رادر برابر کودک بکار می‌گرفتند و بدون توجه به طاقت جسمی و روانی وی، به مجازات او می‌پرداختند. این شیوه نادرست نه تنها در جامعه ما، که در همه اجتماعات رواج کامل داشت. ظهور روانشناسی و علوم تربیتی جدید و تحقیقات ارزنده که در زمینه مسایل تربتی صورت گرفت این نکته را آشکار ساخت که: بسیاری از نابسامانی‌های روانی و اخلاقی انسان ناشی از تربیت نادرست او در دوران کودکی است. کشف عقده‌های روانی و تأثیر آن‌ها در زندگی آینده انسان، به روشن شدن این مسأله کمکی مؤثر کرد و نشان داد که سلامت روحی و روانی انسان در دوران بزرگسالی تا حد زیادی در گرو جلوگیری از پیدایش عقده‌ها در دوران کودکی است.[4]

1/1/3- اولین تجارب اجتماعی کودک

حضور مادر نه تنها عامل عمده‌ای در احساس امنیت برای کودک است، بلکه تعیین کننده کیفیت تجارب اولیه اجتماعی او نیز هست. اگر مادر در موقع ارضای نیازهای کودک، محبت لازم را ابراز کند، اولین تجارب اجتماعی کودک نیز حوشایند خواهد بود. مادر باید بین مراقبت بیش از اندازه و عدم مراقبت، مواطنه‌ی درستی ایجاد کند. ت.جه کافی و ابراز عواطف واقعی، اصیل و پایدار و به طور کلی روابط مادرانه قوی، باعث می‌شود که کودک دنیا را امن و قابل اطمینان بیابد و رشد عاطفی طبیعی و سلامت شخصیت او تضمین شود.

اهمیت مادر برای کودک تنها در رفع نیازهای او خلاصه نمی‌شود، بلکه همه احساس امنیت کودک وابسته به وجود مادر است. اولین احساس رضایت خاطر در نتیجه مکیدن حاصل می‌شود. شیر دادن مادر، پیوندی عمیق بین کودک و مادر به وجود می‌آورد و موجب رضایت خاطر مادر و احساس امنیت و رضایت کودک می‌شود و در رسیدن به اعتماد اساسی که مورد نظر اریکسون است به کودک کمک می‌کند.[5]

2/3- پذیرش کودک توسط والدین

تعامل عاطفی مناسب با کودک از اولین روز تولد و حتی پیش از آن نقش مهمی در تحول سالم او دارد. پذیرش موجودیت کودک، اولین پدیده در این راستا است. کودکان ناخواسته اگر با عدم پذیرش از سوی والدین در مراحل مختلف تحول مواجه شوند، دچار مشکلات و ناراحتی‌های روانی می‌گردند. آنان ممکن است حتی از سوی اعضای دیگر خانواده نیز مزاحم تلقی شوند و این وضع سازمان روانی کودک را مختل خواهد کرد[6] در تعالیم اسلام، توصیه‌هایی وجود دارد که به پذیرش کودک از سوی والدین کمک می کند. یکی ازین موارد تبریک ولادت کودک به والدین است. تلقی فرزند پسر به عنوان نعمت و دختر به عنوان رحمت از جانب پروردگار نیز زمینه‌ی مناسبی برای پذیرش کودک فراهم می‌کند. پذیرش، زمینه عواطف مثبت و ابراز محبت نسبت به کودک را فراهم می‌کند. روانشناسان مهم‌ترین نیاز کودک را نیاز به محبت و امنیت عاطفی می‌دانند چار که احساس امنیت و دریافت محبت، زیربنای رشد شخصیت کودک و زمینه‌ تواناسازی او برای واکنش به محبت و ابراز آن نسبت به دیگران است.[7]



[1]   ر.ک. سادات، همان، ص38.

[2]   - هورنای با توجه به جامعه محل زندگی‌اش؛ غرب روی مسأله سوء استفاده جنسی انگشت می‌گذارد که البته در کشورهای غربی کودکان با اینگونه مشکلات مواجه می‌باشند و حتی برخی پدران نیز با فرزندان شان روابط جنسی دارند، که این موضوع خوشبختانه در کشورهای اسلامی و جوامع سنتی شرق، وجود ندارد.

[3]   - ر. ک. جس فیست و گریگوری جی فیست، ترجمه یحیی سید محمدی، نظریه‌های شخصیت، صص196 و 197.

[4]   - رک. سادات، محمد علی، راهنمای پدران و مادران و شیوه‌های برخورد با کودکان، ج2، ص18.

[5]   - سیف و دیگران، روانشناسی رشد، ج1، ص194.

[6]   -ر.ک. میلانی‌فر، بهداشت روانی، ص95.

[7]   - سالاری‌فر و همکاران، بهداشت روانی، ص312.


ارسال شده در توسط محمد نعیم اکبری