سطح اقتصادی خانواده حتی در رشد پیش از تولد کودک نیز مؤثر است. مادری که در دوره آبستنی، کاملاً از خود مواظبت میکند و زیر نظر پزشک قرار میگیرد، رشد نوزادش کاملتر و بهتر از کودکی خواهد بود که مادر، کوچکترین توجهی به بهداشت خود ندارد یا به بیماریهای گوناگون مبتلا میشود و یا مضطرب و ناراحت است. اوضاع اقتصادی خانواده ممکن است به طور غیر مستقیم در شخصیت کودکان تأثیر کند. ترس از گرسنگی و نداشتن پوشاک و پناهگاه، اثر عمیقی در رشد کودک دارد. کودکانی که از تمام وسایل زندگی برخوردارند نسبت به زندگی خوشبین بوده کمتر دچار اضطراب و دلهره میشوند. برعکس، کودکانی که حتی از وسایل اولیه زندگی بیبهرهاند و همواره به سبب گرسنگی، سرما، بیماری و... تهدید میشوند، زندگی را نسبت به خود یک امر تحمیلی دانسته به همه کس و همه چیز بدبین خواهند شد. کودکی که در خانواده فقیر پرورش مییابد همواره در عدم اطمینان خاطر و احساس حقارت رشد میکند. خلاصه، یکی از عوامل بسیار مؤثر در شخصیت کودک، چگونگی وضع اقتصادی خانواده است.[1]
تحقیقات تجربی، ارتباط نزدیک وضعیت اقتصادی فرد و بهداشت روانی وی را تأیید میکند. قرار گرفتن در شرایط بد اقتصادی، افراد را مستعد بروز مشکلات بهداشت روانی میکند، بعلاوه شرایط اقتصادی، رها شدن از بیماری روانی و بازیابی سلامت را بسیار دشوار میکند[2]
فقر فرصت تحصیل و مطالعه و کار و رشد استعدادها را از خانوادههای بیبضاعت میگیرد و موجب اختلاف در سطح درآمد و فرهنگ میشود و از علل پریشانی خانوادهها و یزهکاری در فرزندان است. فقدان مسکن، زندگی در زاغهها یا اطاقهای مخروبه و کثیف، سوء تغذیه و بهداشت ناکافی نیز که با فقر ارتباط دارند از عوامل مهم بزهکاری به شمار میآیند.[3]
خانوادههای که بیشتر فرزندان شان به عنوان ناسازگار شناخته شدهاند، خانوادههایی هستند که فقر مالی در آن حاکم است و یا متعلق به مناطق محروم هستند. فرزند به خاطر وضع اقتصادی نامناسب خانواده در همه چیز احساس کمبود میکند و این ضعف سبب میشود وی در جامعه احساس حقارت کند. چنین شرایطی باعث می شود که کودک و نوجوان گاه علیرغم میل خود دست به واکنش بزنند.[4].
تعلق به کشور یا خانواده فقیر را میتوان گفت که واقعاً بدشانسی است! کودکی که در افغانستان، بنگلادش یا در کشورهای افریقایی به دنیا میآید، واقعاً بدشانستر از کودکی است که در کشورهای اروپایی متولد میشود. محل قرار گرفتن فرد در سلسله مراتب اقتصادی، بر کل زندگی او و خانوادهاش آثار بسیار گسترده دارد. حتی کوچکترین فعالیتهای زندگی روزانه، بر اثر تغییر در وضع اجتماعی- اقتصادی بهم میریزد. تحصیل، رفاقت، شرکت در مسابقات ورزشی، رفت و آمدهای خانوادگی، گردشها و مسافرتها، رسیدگی به خانوداه، روابط زن و شوهر، روابط والدین با فرزندان و بسیاری فعالیتهای دیگر به رویدادهای اقتصادی وابستهاند. اختلال در تک تک این فعالیتها میتواند سلامت جسمی و روانی انسانها را به خطر اندازد.[5]
برای کاهش آثار روانی فقر، بر روی فرزندان، علاوه بر کار و تلاش، به مسأله تنظیم خانواده باید توجه و دقت لازم نمود، زیرا فرزندان علاوه بر نیاز به آب و نان که از قدیم الایام به عنوان رزق مقسوم الهی مطرح بود و این که هرکه دندان دهد نان دهد!، به امنیت روانی، رفاه و خوشی، تحصیل علم و دانش نیز نیاز دارند که معمولا خانوادههای فقیر را با مشکل مواجه میسازد، و راه حل آن اعتدال در تعداد فرزندان خواهد بود.
بحث کنترل جمعیت، از موضوعات چالشبرانگیزی است که در برخی کشورهای فقیر همانند افغانستان و برخی کشورهای افریقایی، اجرای آن در موارد خاص، ضرورت دارد. اما در کشورهای در حال توسعه مثل ایران که جمعیت جوان رو به کاهش است، و نیز با تغییر بافت جمعیتی مواجه میباشد، کنترل جمعیت پیامدهای ناگوار و جبران ناپذیری را در آینده نه چندان دور به دنبال خواهد داشت. لذا این مبحث با توجه به مشکلات اقتصادی شدید و فقر و بیکاری کمرشکن در کشوری که نویسنده به آن تعلق دارد، مطرح میگردد. در افغانستان مردم ما زندگی سختی دارند، مشکلات اقتصادی، بیکاری، اقلیم سرد و خشک، جنگ و ناامنی، نبود بهداشت، و دخالتهای کشورهای دیگر مثل آمریکا و عربستان، از عوامل بیچارگی مردم ماست که برای یافتن لقمه نانی به صورت قاچاق به کشورهای همسایه چون ایران و پاکستان در رفت و آمد هستند یا در دریای استرالیا غرق میشوند و یا سالیان متمادی در کمپهای ترکیه و یونان در انتظار رفتن به اروپا به سر میبرند!!!. هرچند سرزمین افغانستان که اگر وضعیت نورمال داشت، جوابگوی جمعیت بیشتر از این نیز بود اما به نظر میرسد، تا وقتی این وضعیت وجود دارد، یکی از راهحلها برای سلامت روان کودکان و نوجوانان این خواهد بود که از کمیت کاسته و به کیفیت پرداخته شود و بدون شک پیامبر(ص) به کثرت جمعیت آدمکش، انتحاری که امان مردم را بریده و روزگارشان را تباه ساخته، و یا کسانی که از تأمین مایحتاج اولیه زندگی عاجزند و از بی کفنی زنده مانده اند، روز قیامت مباهات نخواهد کرد!!!
بیتردید روزى دهنده فرزند خدا بوده و روزى و تمام حالات و نیروهاى انسان همه و همه در دست خداست، اما فکر و اندیشه و عقل و تدبیر هم یکى از ابزار الهى است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است . آرى درست است که روزى دهنده خداست، اما در عین حال طلب روزى کردن و به دنبال کار و کسب رفتن که امام صادق علیه السلام فرمود برخى از روزیها پوست را بر استخوان مى خشکاند،.[6] یعنى با جان کندن و به سختى بدست مىآید. مگر نه این است که امروزه، بمقتضاى حدیث امام صادق علیه السلام که فرمود: زمانى بر مردم مىآید که چیزى بهتر (یا کمیاب تر) از دوست مناسب و پول حلال نیست.[7] و اینکه در آخر الزمان پول حلال کم است و درآوردن مخارج زندگى از راه حلال بسیار مشکل شده است؟! آیا اینهمه بى انصافى ودزدى و رشوه و فحشاء و مردم آزارى که از بعضى مشاهده مىشود.
این همه گرگ صفتى ودرنده خوئى که اعصابها را ضعیف کرده و مردم را به یکدیگر بدبین و تندخو کرده استجز براى بدست آوردن روزى است ؟! امام صادق علیه السلام فرمود: با شمشیر جنگیدن آسانتر است تا یافتن روزى حلال.[8]
اعتدال و میانهروی از اصول مسلم و خدشهناپذیر دین است و در هر امری باید رعایت شود، بر مبنای این اصل، رشد افسارگسیخته و بیرویة جمعیت و رشد منفی آن هردو مضراند، رشد جمعیت باید بتواند، نیروی انسانی مورد نیاز جامعه را تأمین کند و نسل انسان را از خطر انقراض و نابودی برهاند، در این راستا کیفیت جمعیت جایگاه خاص دارد، از این رو است که در بسیاری از رهنمودهای مثبت جمعیتی کمیت با ویژگی خاص همراه است و بر تربیت و صلاح فرزند تأکید شده است.[9]
جامعهی اسلامی جمعیتی میطلبد که زیبندهی آن باشد، یعنی انسانهای خداپرست، فرزانه، خردمند، اندیشمند و آگاه، عدالت محور، متعهد و منظم، متخصص و ماهر در کارهای زندگی و خود اتکاء . روشن است که با رشد بیرویه و غیر مسئولانهی جمعیت، پرورش انسانهای رشدیافته، فرهیخته و قانونگرا غیر عملی است. تکثیر نسل مانند هر پدیدة دیگر در زندگی، نیازمند شناخت زمانه و آگاهی نسبت به مشکلات و مسایل زمان است و آمادگیها میطلبد. حضرت علی(ع) میفرماید: « قلة العیال احد الیسارین»[10] یعنی کمی افراد تحت تکفل یکی از دو آسانی(راحتی و رفاه اقتصادی) است [یکی داشتن مال و دیگری قلت عیال]. و امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «هلک صاحب العیال»[11] یعنی در هلاکت افتد آن که عیالمند است. باید کیفیت را مقدم بر کمیت داشت. معلوم است که یک خانواده در صورتی میتواند فرد مؤثر در جامعه تحویل دهد و نیز جامعه وقتی میتواند پذیرای فرد و جایگاه واقعی آن باشد که سرمایهگذاری لازم روی فرد انجام گرفته باشد، تحویل یک فرد ساخته شده و مفید به جامعه مستلزم هزینههای است که با تعداد زیاد فرزندان سازش ندارد. در این شرایط عقل حکم میکند که فرزند کمتر، با رفاه بیشتر و کیفیت بالاتر، بر انبوهی از فرزندان سرگردان و مبتلا به انواع کمبودهای جسمانی و روانی ترجیح دارد.[12]
با افزایش تعداد اعضای خانواده، فرصت ارتباط والدین با کودک به میزان زیادی تقلیل مییابد و نگرش والدین در مورد پرورش کودک و شرایطی که کودک در آن پرورش مییابد، تغییر میکند. از سوی والدین انضباط شدیدتر و قدرت طلبانهتری اعمال میشود و چون گذشته، چندان فرصتی برای برای توضیح و استدلال قانع کننده وجود ندارد. از طرفی مادران کنترل شدیدی را بویژه در مورد دختران بکار میبندند، و در نتیجه توجه و صمیمیت نسبت به کودکان کاهش مییابد. مشکلات اقتصادی ناشی از زیادی جمعیت برای برخی از خانوادهها باعث می شود که فشار روانی در درون خانواده بروز کند و آثار سویی بر فرزندان بگذارد.[13] والدین قبل از اینکه صاحب فرزند شوند باید جهات و جنبههای گوناگون آن را بسنجند و پس از مطالعه و سنجش، تصمیم به داشتن فرزند بگیرند نه این که بدون تصمیم قبلی، فرزند به صورت ناخواسته وارد زنگی آنها بشود. در این تصمیمگیری باید دید آیا امکانات و شرایط خانواده از جمله وقت و نیرویی که باید صرف تربیت فرزند بشود برای والدین مهیا است یا نه. علاوه بر آن، باید امکانات اجتماعی را نیز در تعداد فرزند مورد توجه قرار داد.[14]
[1] - شعارینژاد،روانشناسی رشد، ص155.
[2] - سالاریفر و همکاران، همان، ص398.
[3] - ر.ک. بیابانگرد، اسماعیل، روانشناسی نوجوانان، ص280.
[4] - ر.ک. اکبری، ابوالقاسم، عوامل ناسازگاری کودک و نوجوان، ص54.
[5] - ر.ک. گنجی، بهداشت روانی، ص96.
[6] - ر.ک. نجفی یزی، محمد، اخلاق در خانه و تربیت فقرزند، نرم افزار عروج. به نقل از: وسائل ج 12 ص 43.
[7] - نجفی یزدی، همان، به نقل از: بحار ج 75 ص 251.
[8] - ر.ک. نجفی یزی، محمد، اخلاق در خانه و تربیت فقرزند، نرم افزار عروج.
[9] - اکبری، محمد نعیم، مکانیسم پیشگیری و رفع فقر بر اساس کتاب و سنت، پایان نامه کارشناسی ارشد، ص 90.
[10]?- اکبری، همان، به نقل از: الفقیه، 4/ 416. بحار، 10/ 98/ 7 و 74/ 121/ 6 و 101/ 73. تحف، 110 و 114 و 331 و 403. خصایص الایمه، 104. الخصال، 2/ 251. شرح نهج البلاغه، 18/ 339. العدد القویه، 150. قرب الاسناد، 55. کشف الغمه، 2/ 184 و 207. مستطرفات، 550. نهج البلاغه، 495.
[11]?- اکبری، همان، به نقل از: قرب الاسناد، 55. کشف الغمه، 2/ 184 و 207. مستطرفات، 550. نهج البلاغه، 495.
[12] ر.ک. اکبری، همان، ص 57.
[13] -ر.ک. ناصر بیری و دیگران، روانشناسی رشد، ص869.
[14] - ر.ک. سادات، محمد علی، همان، ص22.