نقش والدین در سلامت روان فرزندان

طغیان نوجوان علیه والدین - نقش والدین در سلامت روان فرزندان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش والدین در سلامت روان فرزندان

طغیان نوجوان علیه والدین

نوجوان برای ترک دوره کودکی و به منظور اثبات وجود خود به منزله یک فرد مستقل و خودنام، بیش از هرچیز به طرد آنانی می‌پردازند که تا آن هنگام می پرستید. به خانواده و الگوهای مورد تقلید و آنچه که والدین دوست دارند، پشت پا می‌زند و بدین سان می خواهد استقلال خود را نشان دهد. نوجوان گاهی با خشونت و عصیانگری علیه عقاید، ارزشها و سنن آنان می ایستد و گاه نیز نسبت به آنان ترحم و شفقت نشان می‌دهد، ترحم و شفقتی که شخص در مقام بسیار بلند نسبت به زیردستان خود بروز می‌دهد(این احساس برتری نسبت به پدر و مادر بیش از آنچه واقعی باشد، ظاهری است و نمودار عدم امنیتی است که نوجوان در عمق وجود خود احساس می‌کند). فرد در زمان کودکی، پدر و مادر و به طور کلی بزرگسالان را برتر می‌داند اما در جریان رشد به مرحله‌ای وارد می‌شود که دیگر به قدرت زیاد و خدشه ناپذیر بزرگسالان اعتقاد ندارد و با واقعیت بیشتری آنان را درک می‌کند. در هنگام بلوغ، نوجوانان نه تنها دیگر برای پدر و مادر ارزشی بیش از آنچه شایسته آنهاست قائل نیست، بلکه از آنان انتقاد نیز می‌کند. دختر و پسر بدون ترحم و انصاف در مورد والدین خود داوری می‌کنند و معایبشان را چند برابر جلوه می دهند. محبت والدین را لوس بازی می‌دانند و مهربانی و احوالپرسی آنان را مداخله بیجا می‌شمارند. به ویژه در این زمان است که نوجوان از پدر و مادر خود عار دارد، گاه این عار داشتن علت‌هایی پذیرفتنی دارد؛ زیرا والدین واقعاً قابل انتقادند، اما گاه نیز بدون دلیل و منطق درست است. برخی از محدویت‌ها و فقر خانواده خود رنج می‌برند و می کوشند این موضوع را از دوستان خود پوشیده نگهدارند.[1]

3/5- والدین و بزهکاری نوجوانان

یکی از ویژگی‌های نوجوانان در صورت عدم توجه والدین و عدم کنترل اجتماعی، افتادن در دام بزهکاری است و از نظر قانونی، بزهکاری نوجوانی هر عملی است که برخلاف هنجارها، موازین و مقررات، ارزش‌ها و فرهنگ جامعه باشد و مهم‌ترین عامل مؤثر در بزهکاری، روش تربیتی نارسا یا اختلال در شبکه ارتباطی خانواده است. تقریباً تمام پژوهش ها نشان داده‌اند والدینی که فرزندان خود مهربان نیستند، یا آن‌های که از نظر روانی یا فزیکی از فرزندان خود سوء استفاده می‌کنند، بیشتر احتمال دارد که فرزندان بزهکار داشته باشند.[2]

افزایش احتمال بزهکاری در خانواده‌هایی وجود دارد که: 1- والدین از روش‌های انضباطی سخت‌گیرانه یا بسیار بی‌بندوبار و فریبنده استفاده می‌کنند. 2- شیوه انضباطی به جای آنکه مبتنی بر استدلال باشد، مبتنی بر تنبیه بدنی است. 3- والدین نسبت به فرزندان خود به جای آنکه گرم، صمیمی و عاطفی باشند، بی‌توجه، غافل و تمسخر کننده هستند (لوبر، دیشین، 1988). آشکار شده است که کودکان بزهکار رابطه بسیار ضعیفی با پدران خود داشته و آن‌ها را به عنوان الگوهای غیر قابل پذیرش ارزیابی می‌کنند. حانواده‌های کودکان بزهکار اغلب فاقد گدر بوده یا پدر غیبت دارد(آندرسون،1968). در حالی که بزهکاری با جدایی و طلاق در خانواده همبستگی دارد، با این حال باید توجه داشت که حداقل یک مطالعه نشان داده است که بروز بزهکاری در خانواده‌های سالم سالم از این نظر که هم پدر و هم مادر وجود دارند که کشمکش‌های عاطفی شدیدی بین والدین وجود دارد، بالاتر از خانواده‌های تک والدی است که روابط گرم و صمیمانه‌ای بین والد و کودک وجود دارد(آلستورم و هاویگاربست،1981).والدینی که مشوق نگرش‌های مثبت نسبت به یادگیری و مدرسه و رشد مهارت‌های تحصیلی نیستند، بیشتر احتمال دارد که فرزندانشان افت تحصیلی، مردودی و مشکلاتی در مدرسه داشته باشند. همچنین والدینی که از مشکلات عاطفی رنج می‌برند یا آن‌هایی که سابقه جنایی دارند بیشتر احتمال دارد که فرزندان بزهکار داشته باشند.[3]

بزهکاری نوجوانی در همه جای دنیا هست و در بین پسران بیشتر دیده می‌شود. بزهکاری برخی از نوجوانان صرفاً به دلیل ناراحتی‌های شدید روانی است. تاریخچه زندگی نوجوانان بزهکار غالباً مملو از فقر سلامت روانی در دوره کودکی و بیقراری و تحریک‌پذیری است. گروهی از نوجوانا بزهکار حاصل فقر اجتماعی و فرهنگی محیط زندگی خود هستند. روابط سرد با مادر در دوران کودکی، همدستی با مادر در مقابل پدر و درگیری با وی، داشتن والدین خلافکار و همانند سازی با سایر بزرگسالان بزهکار نیز از جمله عوامل زمینه‌ساز بروز بزهکاری نوجوانان است.[4]



[1]   - ر.ک. احمدوند، بهداشت روانی، ص 281 و 282.

[2]   - بیابانگرد، روانشناسی نوجوانان، ص280، به نقل از: آندرو، 1988 و پاپرنی و ریشر، 1989.

[3]   - ر.ک. بیابانگرد، همان صص 280 و 281.

[4]   - ر.ک. لطف‌آبادی، روانشناسی رشد، ج2، ص184.


ارسال شده در توسط محمد نعیم اکبری