نقش والدین در سلامت روان فرزندان

دادن کار و مسؤلیت به کودکان - نقش والدین در سلامت روان فرزندان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نقش والدین در سلامت روان فرزندان

دادن کار و مسؤلیت به کودکان

پدران و مادرانی که به سعادت و خوشبختی فرزندان خویش علاقه دارند، کار کردن را نیز جزء برنامه تربیتی قرار می‌دهند. کودکان خود را طوری تربیت می کنند که از همان کودکی به کار کردن علاقمند شوند و عادت کنند تا وقتی بزرگ شدند، نه تنها از کار کردن عار و ننگ نداشته باشند، بلکه بدان افتخار نمایند. بسیاری از پدران و مادران از این موضوع حیاتی غافل اند و در باره آن عنایتی به خرج نمی‌دهند. تا مدت ها همه کارهای کودک را خود شان انجام می‌دهند و هیچ‌گونه مسؤولیتی را بر عهده‌اش نمی‌گذارند. خیال می‌کنند با این عمل به فرزندان خدمت می کنند، در صورتی که خدمت نیست بلکه خیانتی بزرگ به کودک و حتی به کشور و اجتماع است!. گاهی بهانه می‌آورند که در کار کردن نباید عجله کرد. کار کردن بر بچه دشوار است. وقتی بزرگ شد، خودش دنبال کار می رود. در صورتی که این مطلب درست نیست، زیرا کاری که متناسب با سن و توانایی کودک باشد، با طبیعت کودکی مخالف نیست، بلکه جوابگوی غرایز و نیازمنید‌های اوست. اگر انسان از همان کودکی به کار کردن عادت نکند، وقتی بزرگ شد خیلی دیر و دشوار زیر بار آن می‌رود. پدران و مادران نادان، اگر واقعاً به فرزندان خویش علاقه‌مند بودند، با این بهانه‌های بی‌جا از تربیت فرزندان خویش شانه خالی نمی‌کردند و افراد سست عنصر، تنبل و بی‌عرضه به یادگار نمی‌گذاشتند[1]

1/8/4- تناسب کار با سن کودک

پدران و مادران مسؤل و آگاه، سنین عمر و حدود توانایی بدنی و مقدار درک و شعور کودکان را در نظر می‌گیرند و هماهنگ با آن ، کاری به عهده آنان می گذارند و در انجام آن هم یاریشان می کنند؛ مثلاً به کودک سه ساله می‌توان گفت: جوراب و کفشت را بپوش و بیرون بیاور، شلوارت را بپوش، نمکدان و قاشق چنگال را بیاور. وقتی بچه‌ها بزرگتر شدند، می‌توان به تدریج این قبیل کارها را بر عهده آن‌ها گذاشت؛ مثلاً پهن کردن و جمع رخت خواب حود شان، خالی کردن ظرف اشغال، پختن غذا، پهن کردن سفره، آب گذاشتن سر سفره، کشیدن غذا، شستن ظرف‌ها، جارو کردن اتاق ها و نگهداری و مراقبت در ساعات معین از خواهر و برادر کوچکتر، آب دادن و توجه به گل‌ها و درخت های باغچه، اب و غذا دادن به حیوانات خانگی، خرید نان و سبزی و لبنیات و... تمیز کردن و مرتب کردن اسباب بازی ها. این کارها را کودکان می‌توانند انجام دهند و مسؤولیت آن‌ها را بپذیرند. بعدها که بزرگتر شدند، می‌توان کارهای دشوارتری را به عهده شان گذاشت.[2]

9/4- رشد روانی اجتماعی اریکسون در این مرحله

1-      شایستگی یا خود کم‌بینی (از6 تا 11 سالگی). در این مرحله، کودک می‌خواهد بداند که اشیا چگونه ساخته شده اند و چگونه کار می‌کنند. او می‌خواهد از بزرگترها تقلید کند و اعمال مفید انجام دهد. اگر کارهای کودک تأیید شود، او احساس حواهد کرد که شایستگی دارد، اما اگر اعمالش به چشم نیاید، احساس خود کم‌بینی و حقارت خواهد کرد. والدین و مربیانی که به کودک پاداش می‌دهند و موفقیت‌های او را تقویت می‌کنند، در واقع احساس شایستگی او را تأیید می‌کنند، اما آنهایی که کودک را همیشه تحقیر می کنند و به مسخره می‌گیرند، برای او احساس خود کم‌بینی و نابهنجاری رفتاری فراهم می‌آورند.

2-      احساس هویت یا سردرگمی (نوجوانی). نوجوان به خاطر تغییراتی که از نظر جسمی، روانی و اجتماعی پیدا می‌کند باید هویت خود را بسازد، بدین معنا که کیست، در کجا قرار دارد و چه نقش‌هایی باید داشته باشد. اگر او بتواند این تغییرات را یکپارچه کند، حویشتن پنداری مثبتی پیدا خواهد کرد. اما اگر نتواند هویت خود را بشناسد، این که کیست و چه توانایی‌هایی دارد، با سردرگمی و بی‌هویتی رو به رو خواهد شد و پیامد آن تزلزل در رفتار و اعمال خواهد بود.[3]

 



[1]   - ر.ک. امینی، ابراهیم، تربیت، ص158.

[2]   - ر.ک. امینی، همان، صص 158-159.

[3]   - ر.ک. گنجی، همان ص128.


ارسال شده در توسط محمد نعیم اکبری